تمدن کوشانی ها و میراث فرهنگی و تاریخی ما

4870 1

خادم حسین فائز

سلسله کوشان شاهان بزرگ که امروز تاریخ درخشان آن توجه حلقه های روشنفکر جهان و حلقه های فرهنگ دوست و ادب پرور را بخود جلب کرده است که درزوایای تاریخ جهان بالاخص قارهً آسیا چون مشعل فروزان در تاریخ و فرهنگ این مرز وبوم شگوفائی و درخشش داشته است.
در قرن اول میلادی، قبایل صحراگرد یوئه چی که از جانب شمال وارد باکتریا شده بودند یونانی ‌ ها را تارومار کرده، باکتریا را تصرف نمودند و سلسلهٔ کوشان را بنا نهادند. کوشانی‌ ها که تجربهٔ حکومت نداشتند، امپراتوری خویش را بر ویرانه‌ های امپرتوری یونانی بنا نهاده و دوباره سکه‌ های یونانی و حتی الفبای یونانی را متداول ساختند. کوشانیها تا اواسط فرن اول میلادی شهرهای کابل و قندهار را نیز تسخیر کرده و امپراطوری خویش را وسعت بخشیدند.

در این دوران دین بودایی نیز توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد. در دوران حکمرانی کانیشکا، مبلغان آئین بودایی از طریق آسیای مرکزی به چین سفر نموده و در پخش و اشاعهٔ این آیین تلاشهای زیادی کردند. دورهٔ کوشانی‌ ها را می‌ توان دورهٔ تمدن جدیدی برای افغانستان محسوب کرد. این خاندان در پیکرتراشی پیشرفت‌ های بسیاری کرد و بت‌ های ۳۵ و ۵۳ متری بامیان، که در اوایل قرن اول میلا دی کوشانی ها به قدرت رسید ند وبامیان مر کز دین بودایی را پیدا نمود.

کا ر اعمار بودای ۳۵ متری با معا بد و سموچ های اطراف آن در اوا خر قرن اول در عصر کنیشکا آ غاز و تا قرن دوم میلا دی دوام کرد وسا ختمان بودای ۵۳متری مجتمع پیکره های بزرگ و کو چک معا بد استوپه ها سموچ ها و آ بدات دیگر چند قرن را احتوا کرده است. در این دوره بامیان حیثیت مرکز د ین بودائی را پیدا کرده اند، توسط طالبان نابود شدند از یادگارهای همین دوره بودند. خاندان کوشان در حوالی سال ۲۲۰ میلادی، زمانی که خاندانهای کوچکی اینجا و آنجا سر بلند کرده و برخی از نقاط را تصرف نمودند منقرض گشت. انقراض خاندان کوشانی پایان یک عصر یا دوره شکوفایی فرهنگی و هنری بود که دیگر هیچگاه در افغانستان تکرار نشد.
امپراطوری مقتدر کوشانیها بین سالهای تا میلادی مدنیت بزرگی در هزارستان بنیاد نهادکوشانی ها را به نام اقوام یوچی می نامند که یکی از شرقی ترین قبایل نیرومند ترک و مغل از شاخه ء کمیستی یا سیتی است.
در دوران کوشانی ها تمدن آسیای میانه به اوج خود میرسد. کد فیزس، بنیانگذار سلسلهء کوشانیها و بعد پسرش ویما کدفیزس در سالهای ۹۰ میلادی امپراطوری وسیعی را به وجود آوردند. دومین خاندان کوشانی ها که بنیاد گذار آن کنیشکای کبیر است، از قبیلهء کوشان، از جملهء اقوام ترک و مغل ویکی از قبایل مهمی تشکیل دهندهءاجداد هزاره ها در تاریخ شرق می باشد .

بعد از انقراض امپراطوری کوشانی ها ، بین سالهای ۴۲۵ و ۵۶۶ میلادی ، امپراطوری سوارکاران و تیر اندازان “زاولی” یعنی سلسلهء شاهان زاولی یا هیاطله ، قد می افرازند. قبایل دلیر زاولی هزاره ، که بخش از اجداد هزاره ها اند ، مانند برادران کوشانی شان از اقوام و قبایل سیتی یا کمیستی هستند که هم اکنون هزاره های زاولی در جنوب غرب هزارستان در ارزگان ، مالستان ، جاغوری ، حدود اجرستان ، در حوالی کابل و غزنه به نام مشخص هزاره ء زاولی زندگی می نمایند .

زاول یا زاولستان که فعلاً به نام ولایت زابل در غرب ولایت غزنی ، قرار دارد ، زمانی مرکز حکمروایی زاولشاه مقتدر ترین شاه ء سلسله ء زاولی در حدود قرن ۵ میلادی بود. اکثریت قبایل زاولی توسط عبد الرحمن، این مستبد خون آشام ، از بین رفتند و تعداد کثیری از این قبایل ، مانند سیاه پوستان افریقا ، در بازارهای برده فروشی ، تا ایالت پنجاب و مهارا اترای هندوستان ، به فروش رفتند .

هیوان تسنگ راهب وزایر چینی در عصر شاهان زاولی در برگشت از هندوستان در ماه جون سال ۶۴۴میلادی چنین می نویسد :
تمام مردم زاول معبد سوناگر را پرستش می کنند و هر سال اشراف و شهزادگان در جشن آن ،طلا ، نقره ، اسپ ، گوسفند و اجناس گرانبها به پای آن نثار می نمایند و احدی جرأت تصاحب آنها را ندارد او ، حدود زاول را ۲۵۰۰ لی ، یعنی معادل ۷۰۰ میل می نویسد.
ذکرکوشانیان درفرهنگ وادبیات حماسی دری یکی ازمتون حماسی معروف زبان وادب دری همانا، شاهنامه فردوسی میباشد که از پهلوانانی چون کاموس کشانی ، اشکبوس کشانی وامثال آن یاد کرده است درنبردهائیکه میان تورانیان و آریائیان بوقوع می آید دربرابر پهلوانانی چون رستم و گودرز وامثال آن ، افراسیاب قراردارد که ازخاقان چین وکاموس کشانی وغیره یاری می طلبد .
کاموس کشانی دلاوریست که ازسرزمین کـوشانی به مـدد خاقان چـین به آریانا می آید . فـردوسی اورا چنین می شناساند :
دلاور چـو کامـوس شمشیـر زن
که چشمش ندیدست هرگـز شکن
همـه کـارهـای شـگـرف آورد
چـو خشم آورد بـاد وبـرف آورد
چـوخشنـود بـاشـد بهار آردت
گــل وسنـبل جـــویـبــارآردت (۱)
هیوان تسنگ در سال ۶۳۰ میلادی در باره ء هزارستان می نو یسد :
در این ناحیه مردمی سکونت دارند که دارای زبان متفاوت و قیافه ء چینی هستند او این ناحیه را هوساله می نامد که به نام هزاره نزدیک است .

آقای عبدالحی حبیبی مورخ نامدار کشور در بارهء لفظ هزاره میگوید که این کلمه ریشهء تاریخی دارد واز هوساله مشتق شده است .
مرحوم صدیق فرهنگ، نویسندهء اثر تاریخی افغانستان در پنج قرن اخیر به این نتیجه می رسد که : « نه تنها خوارزم شاهیان ، بلکه سلاطین غوری نیز مربوط به نژاد هزاره می باشند »

از لحاظ تاریخی، هزاره ها خود را میراث دار حکومت ها و امپراتوری های بزرگی می دانند که سهم تابناک و تعیین کننده ا ی در شکل گیری و رونق فرهنگ و تمدن منطقه داشته اند. احیای این هویت تاریخی در نهاد اجتماعی هزاره ها به یک “رؤیای تاریخی” تبدیل شده است. شهر باستانی بامیان که در قسمت شمال و شمالشر ق هزارستان و در آ غوش شا خه های جنو بی هندوکش و شمال کوه بابا در ار تفاع تقر یبآ سه هزار متر موقعیت دارد و در بنداهش به نام بامیکان ودر قرن پنجم قبل از میلاد به نام فان یانگ و در ۶۳۲ میلا دی فان ین نا یاد شده است، آثار فرهنگی و تمدنی این شهر، به خصوص تند یس های با شکوه بودا، یکی از عوامل مهمی بوده که این خود آگاهی تاریخی هزاره ها را زنده نگهداشته است. در کنار این عامل تاریخی، ساختار اجتماعی چند قومی افغانستان و حکومت های تماماً قومی این کشور و تفاوت های اتنیکی، مذهبی و فرهنگی هزاره ها با سایر اقوام نیز سبب شده است تا گرایش استقلال خواهانهء سیاسی در میان هزاره ها عمق و شدت بیشتری بیابد.هویت مستقل اجتماعی، مذهبی و تاریخی هزاره ها، حرکت های سیاسی آنها را نیز به سمت ایجاد حکومت های خود گردان کشانده است .

بودیسم در قرن سوم پیش از میلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جنوب کوه های هندوکش عرضه شده بود. با توجه به سکه های قدیمی پیدا شده در بامیان ، نقاشیهای روی دیوار های معبد و اطراف تندیس های بودآ ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و همچنین شکل فزیکی تندیس ها ، میتوان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود ۲۳۰۰ سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند. بدین ترتیب چهرهء مغولی ساکنان هزارهء افغانستان شمالی را مدت ها پیش از حمله چنگیز خان و امیرر تیمور که ظهور آنها در صحنهء تاریخی نسبتآ جدید است ، جستجو کرد.

حاج کاظم یزدانی میفرماید این مدارک مسألهء نژادی مهمی را روشن مینماید که اهمیت آن از مسأله خصوصی هزاره تجاوز میکند ، این مطلب به ما نشان میدهد که در حقیقت نه فقط فلات های مرتفع ماورای هیمالیا بلکه تمام دنباله های جبال هندوکش تا منتهی الیه غربی آن در زمان قدیم محل سکونت قبایلی از نژاد چینی و تبتی بوده است.

درین باره پروفیسور شهرانی معتقد است که بدون شک منظور از چینی ماچینی ها ، همان تورکان غیرچینی اند و تعداد زیاد تبتی ها همچنان متعلق به تورکان تبتی میباشد که تورکان ختائی و خُتنی هم گفته میشودند .
امابعد جواهر لعل نهرو در کتابش “نگاهی به تاریخ جهان میگوید” مردمان آسیای مرکزی بنامهای باکتریائی ها، سکاها ، هون ها ، اسکوت ها ، ترک ها ، کوشانی ها و یفتلی ها نامیده میشدند که قبل از میلاد بارها به اروپا و سراسر آسیا پراکنده شده اند و هجوم ها برده اند و این بخاطر تاراج نبوده بلکه برای بدست آوردن زمین های قابل سکونت و اقامت بوده است. قبایل آسیای مرکزی در آن زمان زراعت پیشه و دارای حیوانات اهلی بودند زراعت پیشه ها متوطن و مالدار ها متحرک بودند.

درمورد تاریخ تقریبی هجوم های توران تورکان آسیای مرکزی ، جواهر لعل نهرو در جای دیگر کتاب خود میگوید که پنج هزار سال قبل از میلاد و حتی پیش از آن قبایل مهاجم آسیای مرکزی توران بر چین هجوم آوردند همه آنها به زراعت و مالداری بلد بودند گله ها و رمه های بزرگی را نگهداری میکردند. آنها برای خود خانه های خوب میساختند، جامعه منظم و مرتبی داشتند بیشتر آنها نزدیک رود هوانگهو که رود دوازدهم نیز گفته میشد ، مسکن گزین گردیده بودند و حکومت برای خود تشکیل داده بودند.

قسمیکه دیده میشود جواهر لعل نهرو از هجوم توران در اروپا و سرتاسر آسیا سخن گفته و قدامت هجوم در چین را پنج هزار سال قبل از میلاد رقم زده است. بنابرین ورود توران آسیای مرکزی را در جنوب هندوکش میتوان حد اقل پیش از حمله اسکندر مقدونی تصور برد . فلهذا قدامت تاریخی بخشی از هزاره های افغانستان و پاکستان درین سرزمین ها به حیث بازماندگان توران آسیای مرکزی از همان زمان پیش از هجوم اسکندر مقدونی یعنی قرن ها قبل از میلاد منشأ میگیرد که عمر آن احتمالآ با مهاجرت سومری ها از آسیای مرکزی به عراق امروزی قابل مقایسه است ، آنچنانیکه محقق فرانسوی” جی پی فریر” نیز تآیید مینماید که هزاره ها پیش از اسکندر مقدونی در مناطق جنوب هندوکش ساکن بودند.

مسکوکات مکشوفه از میرزکه گردیز و خزانه تپه مرنجان کابل و زیور های عاجی مکشوفه از بگرام و معبد مکشوفه در قول نادر کاپیسا و همچنین آثار مکشوفه از معابد شترک و شمشیر غار با مجسمه های بودائی و معابد و مسکوکات همه در افغانستان مربوط به قرن های اولیه مسیحی و متعلق به دوره کوشانی کشور است
“سایکس انسکلاپیدی” دایره المعارف اسلام نیز برآنند که هزاره ها ترکیبی مختلط از بازماندگان نیروهای جنگی ترک مغول هستند که در پایگاه های نظامی افغانستان مرکزی مستقر و مقیم شدند.
داکتر سید مخدوم رهین در کتاب “اشک خراسان” مینویسد بنابر نوشته جهانگرد چینی هیوان تسنگ که در دوره کوشانی از آریانا عبور کرده ، قوم هزاره قرن ها پیش از ورود اسلام به سرزمین ما درین کشور میزیستند ، در ادبیات و تواریخ اسلامی قرن سوم و چهارم هجری اطلاق ترک غرچه به قوم هزاره شده است.

و به گفته حاج کاظم یزدانی میگوید بعضی از دانشمندان گوید هزاره ملتی است که از اختلاط و ترکیب تورک و مغول بوجود آمده اندو در این باره البیرونی می نویسددر کابل پادشاهان ترک حکم می راندند که اصل ایشانرا از تبت گویند و نخستین شاه انیسلاله برهتگین بود
در این باره آقای احمد علی کهزاد یکی از مورخان مشهور کشور ماست می نویسد قبایل یوچی در سواحل راست اکسوس رسیده بودند در صفهات شمال هندوکش قوم تجارت پیشه و متمدنی بنام تاهیایاداهی ها بود و باش داشته و مدتی با یوچی ها رابطه همسایگی، رفت و آمد، معادلات تجارتی، خرید و فروش و دیگر مناسبات داشتند.

آقای کهزاد در این صفحه از کتابش زیستن داهی ها را در افغانستان قبل از ورود یوچی ها مورد تائید قرار می دهند، که داهی ها همان اقوام از قبایل هزاره است که ۵۰ تا ۶۰ درصد هزاره ها را در افغانستان تشکیل می دهند
آقای کهزاد کوشانی ها را همان آریایی ها خوانده است و می نویسد که کلمه کوشان که در در مورد بزرگترین امپراطوری آریانا استعمال می شود، در اکثر لهجه های اقوام مختلفی که آنرا تلفظ کرده کوشانا، کهوشانا و کیوشانا که همان کیورشانا عموماً لهجه های محلی خود آریانا را نشان می دهدو چند صفحه اضافه می کندزبان کوشانی در مسکوکات و کتبیه های شاهان ایشان بکار رفته و از جمله شاؤنانو شاؤکنشکی کوشانویعنی کنیشکا شهشاه کوشان بخوبی معلوم می شود که زبان مذکور شاخه ی از السنه خانواده ایست معروف به ایرانی
آقای کهزاد چند صفحه بعد از “پروفیسور کنو” یاد کرده و می نویسد بعلاوه اختصاصات نژادی و خطوط چهره و شکل سر وغیره که آریایی بودن کوشانی ها را ثابت می کند و زبان ایشان نیز این نظریه را تقویت می نماند قراریکه از روی مسکوکات و دیگر لوایح مکشوفه معلوم می شود کوشانی ها سر بلند، نوک تیز دماغ بزرگ و طویل، الاشه های عریض است . “پروفیسور کنو” جنبه احتمالی ترکی بودن را نیز مطالعه کرده لیکن آخر به آریایی بودن آنها اعتراف می کند و از نقطه نظر قیافهء بدنی تیپ مخصوص ” هوموالپی نوس” را در آنها سراغ داده می نویسدبینی دراز و سائرخصایصی که در تصاویر مذکور اشاره شد اصلاً از ممیزات نژاد “هوموالپی نوس” است.

با در نظر داشت سنت تاریخی که آقای کهزاد از پروفیسورکنو یاد آور می شود، را میتوان در این مورد به اسناد دیگری پرداخت؛ اده بیوار در تاریخ مشرق ایران در باره کوشانی ها و چهره و شکل آنها چنین می نویسدتنوع قبایلی که با آنان همراه بودند طبیعتاً مسایل دشوار زیادی دربارهء قومیت و زبان مطرح می سازدتا آنجائی که به گروه حاکم مربوط شود، سبیلهای آویخته و سیمای پیازوار آنان بارها در پیکره های گندهارا یا بر سکه ها ترسیم، بسیاری از مفسرین را بر آن داشته، در هند و اروپای بودن آنان تردید کند. “کندی” باقوت وحرارت استدلال می کرد که این تصاویر بازنمای چهره ترکان هستند، یا بهر تقدیر سیمای را که نشان می دهند غیر از ایرانی است
ملاحظه می شود که هر سه قوم خیونیها، کیداری ها و هفتالیت ها وابسته به یویه چیها و از نژاد سکاها یا بعبارت دیگر از شاخه ی تورانیان هستند … که در صحنه های تاریخی ایران باستان و در اشعار فردوسی به صورت ترکان و چینیان ظاهر شدند.
آقای احمد علی کهزاد شاید فراموش کرده باشد که در مقاله به نام فروغ فرهنگ اش این را به اثبات رسانیده است که کوشانی ها همان تورانی است چنانچه می نویسد سکایی ها همان بادیه نشینان آسیای مرکزی بودند که در حوالی ۱۳۰ تا ۱۳۵ ق. م. در خاک افغانستان پدید آمدند و همان بادیه نشینان را تورانی خونده و سکایی ها را شاخه از آنها دانست.

اگر متوجه شده باشید این خود ردی بر گفته ها و ادعاهای قبلی آقای کهزاد است، که ادعاهای آریایی و ایرانی بودن کوشانی هارا خط بطلان کشیده و بر تورانی بودن آنها تاکید میکند و اده بیوار هم ایرانی و آریایی بودن کوشانی ها را رد کرده و آنها را ترک معرفی می کندو کوشانی ها را می توان از اقوام یوچی دانست که جز از قبایل سیتی و سکایی است و سکایی هم شاخه از تورانی ها می باشند .
بسیار دور تمام تورک ها به شمول هزاره را با مغول ها تآیید مینماید ، میگوید که هزاره ها وابستگان اتنیکی هون ها ، کوشانی ها و یفتلی ها بوده و از قرن ها پیش از میلاد در افغانستان و منطقه زیست دارند و مخالف نظریه بقایای ارتش چنگیز خان بودن هزاره ها است. “الیزنت باکون” در یکی از مقالات خود میگوید ، کسانیکه هزاره ها را از بقایای اردوی چنگیز میدانند ، اشتباه است زیراکه دروقت دخول چنگیز بسی هزاره ها قتل عام شدند و شهر های غُلغله و ضحاک توسط چنگیز خان ویران گردید .
پروفیسور عنایت الله شهرانی درمورد بومی بودن هزاره ها چنین مینویسد اگر به تاریخ بنگریم هزاره ها کم از کم بعداز دوره امیر سبکتگین “سیویک تگین” تا ایندم در سرزمین ها و کوهستانات دور از شهر های متمدن حیات بسر میبرند ، درحالیکه این قوم از باشندگان سابقه دار مرکز افغانستان و دور دست ٱن میباشند .

آقای موسوی در کتاب خود بنام هزاره های افغانستان ، نظریاتیکه توسط محققین ارایه گردیده است ، دلایل ، قراین و شواهدی که وجود دارد ، آنها را به سه کتگوری تقسیم نموده و روی آن بحث مینماید یعنی بومی بودن هزاره ، غیر بومی بودن و مختلط بودن نژاد هزاره. .
بنظر داکتر موسوی ، نظریه بومی بودن هزاره ها ، ابتدآ توسط محقق فرانسوی به نام “جی پی فریر” در قرن نزدهم ارایه شد به نظر فریر هزاره ها از زمان اسکندر کبیردر افغانستان میزیستند. عبدالحی حبیبی نظریه بومی بودن هزاره ها را با استناد به اطلاعات فراهم آمده در تمدن ایرانی اثر” فوشر” تآیید میکند اما درعین حال تلاش میورزد تا تورانی بودن هزاره را منتفی و بالای گویا هند وآریائی بودن هزاره ها تآکید نماید اما برای تثبیت ادعای خود هیچگونه مدرک و شواهد ارایه نمیکند.

هزاره ها ترکیبی از نژاد ترک و مغل و از ساکنان بومی افغانستان هستند که در۱۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح از اوغوزخان فاتح کبیر مغل و فرزندان ۲۴ گانهء او نام برده می شود و قبایل که بار اول در جهانگشایی با او سهم گرفتند ، اقوام اولیغور ، قا نقلی ،قبچاق ، قارلق ، قلیچ ، آغا جری یا باغچری ، بودند که این نام ها تا هنوز درمیان جامعهء هزاره مروج است. از قرن ششم قبل از میلاد تا قرن اول میلادی ، هزارستان مورد تجاوز خارجیها قرار می گیرد و مردمان آن با دلیری وشهامت از سر زمین شان دفاع می نمایند در این راستا می توان از حملهء کوروش اولین حکمران مقتدر هخامنشیان بین سالهای۵۳۶ و ۵۴۵ قبل از میلاد ، یاد نمود . گرچه او توانست هزارستان را که در آن وقت ستاگیدیا نامیده می شد ، فتح نماید ، اما کوروش ، از سوی قبیلهء دهایی قبیله ء ترک و مغل ، زخم برداشت
سکندر مقدونی ، با اعتماد به سوارکاران ماهر خویش به سرزمین هزارستان که درآن وقت اراکوزیا نامیده میشد ، حمله برد که با مقاومت سرسخت مردمان آنجا ، مواجه گردید سکندر در جنگهای چهار ساله موفق به تسخیر کامل ولایات اراکوزیا هزارستان نگردید .
پس با در نظر داشت نقل قول ها و اسناد های تاریخی پی گرفتیم که اقوام داهیهای هزاره که همان مردمان بومی است که سلسله پارتها ازبین آنها برخواسته و آنها نیز از قبایل سکائیها می باشند که سکایی ها را از نژاد ترک و مغول یا تورانی دانست
.
پانوشتها :
: شاهنامه . چاپ مسکو . ج ۴ ص ۱۶۲-۱۶۳
پژوهشی در تاریخ هزاره ها – حاج کاظم یزدانی – صفحه ۱۶۳
صفحه ۱۷۱ جلد اول کتاب مشهور جواهر لعل نهرو بنام نگاهی به تاریخ جهان
(( صفحه ۷۱ )) جلد یک “ نگاهی به تاریخ جهان “ – جواهر لعل نهرو
داکتر سید مخدوم رهین در کتاب “ اشک خراسان “ ص ۳۱
“ ص “۱۵۷” همان – حاج کاظم یزدانی
۷: ( فی تحقیق مال الهند ) – البیرونی
( ص ۴۲۰- ج ۲- تاریخ افغانستان نوشته احمد علی کهزاد )
( ص ۴۲۳- ج ۲- تاریخ افغانستان نوشته ا . ع . کهزاد )
ا . د . ه بیوار در تاریخ مشرق ایران –( کمبریج – تاریخ ایران، ج ۳ قسمت اول – ترجمه حسن انوشه ص ۱۲۹۴)
( تورانیان نوشته نادرت بنات ص ۹۰)
کتاب سالنامه انیس ۱۹۶۶-۱۹۶۷ قاله تحت عنوان فروغ فرهنگ وشته احمد علی کهزا
در صفحه – ۱۰۹ – کتاب جامع التواریخ

منبع: تاریخ هزاره

In this article

Join the Conversation

1 comment

  1. mohammad hadi پاسخ

    خاستگاه هزاره های افغانستان
    نویسنده: رحیمه هزاره ای
    چکیده:

    تحقیق حاضر در مورد خاستگاه هزاره های شیعی افغانستان می باشد که در پنج فصل تقسیم بندی شده است.

    فصل اول در مورد مفهوم شناسی لغوی هزاره است که تو ضیحاتی در مورد کاربرد و منشا پیدایش لغت هزاره از منابع گوناگون را در بر می گیرد، از چه دوره ای این لغت به مفهوم عام و کلی بر مردم منطقه اطلاق شده است. فصل دوم موقعیت جغرافیایی هزاره جات را شامل می شود و تو ضیحاتی را در مورد وسعت جغرافیایی هزاره جات از زمانهای گذشته تا حال را در بر میگیرد- همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم در حال تغییر و تحول بوده است، حتی تا به امروز نیز شاهد پدیده ای به نام کوچی ها هستیم که در این مناطق در حال حمله و تعرض می باشند – تا به امروز با توجه به سیاستهای حاکم بر افغانستان برخورد جدی صورت نگرفته است.

    فصل سوم در مورد تحریف از سوی دولتمردان تو ضیحاتی را شامل می شود که چگ.نه حکومت حاکم سعی در از بین بردن تاریخ این قوم و جعل آن به نفع خود کرده اند.

    فصل چهارم در مورد دین هزاره ها صحبت کرده ایم ، از چه زمانی اسلام را پذیرفتند و به دین تشیع در آمدند. فصل پنجم سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف را نقد و بررسی کرده ایم این بحث تا کنون بیشتر شیوه ی سنتی تحقیق را دنبال کرده است، در این تحقیق سعی شده با بررسی دیدگاههای مختلف و نگاه نقادانه به فرضیه های موجود ، به یک دیدگاه قابل قبول تری برسیم .

    مفهوم شناسی لغوی هزاره:

    در دایره المعارف شوروی چنین می خوانیم : هزاره خلق ترک زبانی که بعد از حمله ی هون ها که در قرن چهارم میلادی صورت گرفت ، به .جود آمد و در دشت های سواحل غربی دریای خزر به زندگی کوچیگری مشغول شدند. هو چنان”هزاره خلق باستانی که در قرن هفتم تا دهم دولتی را تشکیل دادند که وسعت آن از بخشهای زیرین ولگا تا قفقاز و ساحل شمالی بحره یسیاه را در بر میگرفت” در لغت و فرهنگ المنجد هزاره این طور آمده است :”هزاره ناحیه ای است در پاکستان شرقی نزدیک بخش هیمالیای غربی بین کشمیر و هند…”در دایره المعارف بریتانیکا ذیل کلمه ی هزاره می نویسد “هزاره ها در بخش کوهستانی به نام هزاره جات در جنوب سلسله ی هندوکش و در منطقه ی غرب انار دره(گندره) در سرحد ایران زندگی می کنند” در دایره المعارف آمریکانا، تحت نام افغانستان توضیحاتی درباره ی مردم و نام هزاره داده شده است، بدین شرح:

    “…هزاره ها از گروپهای انتیکی مختلف کشور،سومین گروپ کلان شمرده می شوند. در اسناد دیگری که در رابطه با وجهه بخشیدن تسمه ی هزاره از سوی مورخین و محققین ارائه شده است،گاهی این عنوان به نام خزاره، خزر نیز تبدیل یافته است، طوری که دایره المعارف فرهنگی روسی ایم مردم را باشندگان قسکتهای مغولی ولگا وقسمتهای جانبی قفقاز قلمداد کرده است و ممکن است دریای خزر نیز بی ربط با موضوع فوق نباشد.”( خاوری ،محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،صص ۷۴-۷۳)

    ” مرحوم وحیدی فولادیان می گوید: هزاره ها به این جهت به این نام مسمی شده اند که از هزاره جات هزار چشمه خوشگوتر بیرون می آید و قبل از اسلام به جای آن هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است : برخی گویند و جه تسمیه هزاره به این خاطر است که سرزمینشان دارای هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع می باشد”. (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج۱،ص ۱۴۶)

    “محمد حیات خان افغان گوید : وجه تسمیه شان به هزاره آن است که در عصر سلاطین قدیم زابلستان این قوم سال به سال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان تقدیم می کردند و اهل ایران هزاره را بربری و مملکتشان را ملک بربر گویند”(همان ص ۱۴۶)

    موقعیت جغرا فیایی هزاره جات :

    هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار ، هرات ، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار، از مشرق به غزنین ، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است. پس از حمله ی عبدالرحمان در حدود سالهای ۱۸۹۲ میلادی و شکست هزاره ها ، اکثر محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد. و هزاره ها به خراسان ،ترکستان،بلو چستان ،هندوستان (پاکستان فعلی) مهاجرت کردند.( خاوری محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،ص ۱۵) وسعت هزاره جات امروز شاید از ۷۰ هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند . در حالیکه در گذشته تا حدود ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند. در حالیکه در گذشته تا حدود ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت داشته است مناطقی چون: بهسود مشرقی، خرد کابل، ارغنده، میدان شاه،نرخ، جلریز،تکانه، تمام مناطق وردک ، بعضی از نقاط لوگر ، نقاطی از گردیز ، وزیرستان، زابل فعلی، قلات، مقر، شهر غزنی، قندهار، ارغنداب، خاک ریز، شاه مقصود،بست،گرشک بعضر از ولایت هلمند و فراه، زمین داور، تمام ارزگان ، اجرستان،چوره، نقاطی از هرات،غوریان،قسمت هایی از باد غیس، قلعه نو،برخی از مناطق بدخشان و دره های پنجشیر و…محل سکونت هزاره ها بوده است که در تمام نقاط یاد شده شواهد تاریخی فراوانی داریم. (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج۱،صص ۲۱۱-۲۱۲)

    ” امروزه قسمت اعظم هزاره ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می برند . شرایط این سرزمین کوهستانی نه فقط از نقطه نظر دفاعی و امنیتی مزیت دارد بلکه بر خلاف نظر آنها که این مناطق را فاقد منابع طبیعی تلقی میکنند، ثروت لقتصادی عظیمی را در خود جای داده است ، چنانکه مهمترین معادن افغانستان مانند آهن،مس،گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. به نظر تیمور خانف ، هزاره ها در قرن نوزدهم با استفاده از ابزارهای ابتدایی به طور مرتب آهن، مس، قلع و گوگرد را از این معادن استخراج کرده و مورد استفاده قرار می دادند. بزرگترین منابع زغال سنگ افغانستان(که دومین ماده مهم صادراتی افغانستان بعد از گاز به شوروی سابق بود) در هزاره جات ، یکی در دره صوف و دیگری در حاجی گگ قرار گرفته است. بزرگترین سلسله جبال هزاره جات که ستون فقرات آن را تشکیل می دهد کوههای بابا است . این کوهها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده و تا ۲۰۰ کیلومتر امتداد می یابد و از آن جا به سفید کوه ، سیاکوه و تربند ترکستان می پیوندد. حیوانات وحشی گوناگونی در این کوهها زندژگی می کنند مانند: پلنگ، گرگ، خرس وحشی،خوک،آهو هم چنین انواع پرندگان که مشهورتریت آنها کبک دری است و قرنها ست که به خاطر صدای زیبایش در ادبیات فارسی شهرت دارد. اغلب بزرگترین رودخانه های افغانستان مانند هلمند، هریرود،کابل،مرغاب،اندر آبو خاتش رود از کوههای هزاره جات سر چشمه گرفته و از آنجا به سمت شمال ، جنوب یا غرب جریان یافته است . هزاره جات به جز رودخانه ها دارای دریا چه های طبیعی است که جاذبه ی زیادی برای سیا حان دارد. این دریا چه ها اغلب در با میان قرار گرفته و شامل موارد زیر می شود:

    • بند پنیر

    • بند بربر

    • بند امیر

    • بند چلمه

    • بند هیبت

    (داستانهای فوق العاده ای در بارهی این سد های طبیعی روایت شده است)

    جنگل به معنای واقعی در هزاره جات وجود ندارد این منطقه دارای انواع گوناگون گیا هان و درختان است که مردم محلی هزاره از آنها به عنوان دارو ، هیزم و سایر نیازمندیها استفاده میکند. ویلفرد تسگیر در سفرش به هزاره جات حدود ۲۱۱ نوع از گیا هان را جمع آوری کرد که در موزه یتاریخ طبیعی انگلستان به نمایش گذاشته شده است.

    هزاره جات یکی از سرد ترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش ماه طول می کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبز ترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاهها دلیل تهاجمات متعدد کوچی های افغان به این نواحی بوده است و بسیاری از رویداد های مصیبت بار و دردناک تاریخ افغانستان را با عث شده است.

    در دهه ی ۱۸۹۰ میلادی ، کو چی ها به حکومت کمک کردند تا هزاره ها را تحت کنترل خود در آورد. ودر مقابل ، چراگاههای هزاره جات به عنوان پاداش در اختیارشان قرار گرفت.” (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص ۹۹تا ۱۰۷)

    تحریف تاریخی از سوی حاکمان:

    اعمال تبعیض نژادی و مذهبی بیش از دو قرن است که تو سط رژیم های حاکم در افغا نستان به مرحله اجرا گذاشته می شود که در زمان عبدالرحمن و حبیب الله شدت بیشتری گرفت . از زمان امان الله خان مخصوصا از هنگامی که افکار محمود طرزی در میان خاندان سلطنتی جا افتاد، نژاد گرایی برای دولت مردان افغانستان عمده ترین مسئله گردید . و این محمود طرزی بود که برای اولین بار نوشت که پشتو باید زبان رسمی کشور گردد. اما فا جعه ی اصلی برای افغانستان از هنگامی آغاز شد که نادر خان به قدرت رسید . در زمان نادر آرشیو های دولتی برای افراد خاصی از خودشان گشوده شد و آنان در لابه لای آنها به جستجو پرداختند و هر نوع سندی که به نفع شان بود بیرون دادند و ثبت تاریخ نمودند و در عوض تمام اسناد وطن فروشی اجدادشان را نابود کردند، حتی بعضی از کتب کمیاب که جنایت گذشته شان را بر ملا می کرد، طعمه حریق شدند از آن جمله جلد سوم سراج التواریخ بود.

    بعضی سنگ نبشته ها از جمله “تخت بابر” در کابل که دارای نوشته های تاریخی بود شکسته شد و قطعات ان برای دیوتر ساختمانها به کار رفت . وزیر محمد گل خان مهمند حتی لوحه سنگهای متبرکه را می تراشید و یا می شکست تا نام رجال تاریخی ، اقلیت های قومی از صفحه تاریخ محو شود . زبان دربار زبان رسمی شد و هر کس واژه ی جدیدی برای این زبان می ساخت جایزه دریافت می کرد. اسامی ناریخی بعضی ولایات و مناطق که به زبان فارسی و یا ترکی بودند تغییر یافتند . تصمیم گرفتند که اقلیت های قومی در غفلت و بی خبری و بی سوادی بمانند. ورود دانشجویان غیر پشتون در دانشکده های نظامی و حقوق رسما ممنوع بود.

    با اینکه مردم جنوبی و مشرقی در وطن خود دارای املاک فراوان بودند تشویق می شدند در شمال کشور اسکان گزینند و بر اساس همین خانواده های زیادی در ترکستان جایگزین شدند و تمام امکانات زراعی را تقریبا به رایگان در اختیارشان می گذاشتند . در حالیکه بقیه اقوام از چنین امتیازاتی محروم بودندف تصمیم گرفتند که مغزهای متفکر اقلیت های نژادی را نابود کنند . بر اساس این نقشه عده ای فقط به جرم آنکه می فهمیدند به شهادت می رسیدند . از جمله نجف بیگ شیر با خانواده اش یک جا شهید شد، براتعلی تاج، چپه شاخ، شعاع و بلخی مسموم شدندو عده ای دیگر سر به نیست شدند. برای آنکه مرکز شکور به دست کوچی ها افتد از هزلره ها روغن کته پاوی (روغن کته پاوی یا روغن شرکت؛ حکومت به بهانه ی اینکه هزاره جات سرزمین روغن زرد است، به تمام مواشی( حیوانات) هزاره ها اعم از شیر ده و غیر شیرده و حتی حیوانات نر و اسب و قاطر و الاغ سالانه مقدار معین روغن حواله کرده بود. انگیزه آن کاملا روشن است ، کسی که نمی توانست مالیات روغن را پرداخت نماید ، زمین و دارایی او به کوچی ها تعلق می گرفت . در حالیکه بقیه ملت افغانستان از پرداخت ان معاف بودند.)می گرفتند و در طول چند سالی که این روغن گرفته می شد خانواده های بسیار به خاک سیاه نشستند و املاک شان توسط کوچی ها گرو گرفته شد . اگر قیام شهرستان نبود فاتحه این مردم خوانده بود . در سال ۱۳۰۹ هجری انجمن ادبی کابل را تشکیل دادند و به دنبال آن انجمن ادبی قندهار، جلال آباد،هرات و… به وجود آمدند. این انجمن ها بر خلاف اسم شان فقط افکار فاشیستی رژیم را تعقیب می کردند . در سال ۱۳۱۶پشتو تولنه تاسیس شد و زبان دربار برای کارمندان دولت اجباری گردید . همین طور انجمن تاریخ به وجود آمد این انجمن ها پولهای هنگفت از بیت المال می گرفتند ، اما فقط به نفع فاشیسم کار می کردند و تحریف بسیار در تاریخ کشور نمودند. در طول چند دهه تلاش دامنه دار بیش از ۱۰۰ جلد کتاب کوچک و بزرگ منتشر کردند ودر هر کجا که امکان داشت تعمدا تاریخ را تحریف کردند. و به نفع اهداف فاشیستی خود توجیه کردند. عبدالحی حبیبی روزگاری رئیس انجمن تاریخ افغانستان بود و نیز از کسانی است که آرشیو اسناد ارگ شاهی را جستجو می نمود و اسناد خطر ناک آن را نابود می کرد. وی که از قبیله کاکر قندهار است در تحریف تاریخ ید طولانی داشت . بخصوص در توجیهات ناروای تاریخی مانند “پته خزانه” در فارسی به معنای گنج پنهان است که آقای حبیبی و اصحابش دیده اند و دیگران فقط چاپ عکسی آن را روایت کرده اند . در پته خزانه شرح حال ۵۱ تن دانشمند،نویسنده ،مولف،شاعر و شاعره آمده است و کتاب هایی را به این اشخاص موهوم نسبت داده اند . این شعرای پشتون زبان از ۱۰۰ هجری تا ۱۱۰۰ هجری در افغانستان زندگی می کرده و عده ای از آنها از غور هزاره جات بوده اند. قهرمانانی که در پته خزانه آمده است در هیچ تاریخ دیگر اسم شان ذکر نشده است . حال آنکه قاعدتا لااقل اسم تعدادی از آنها در دیگر کتب تاریخی می باید ذکر می شد. پشتو شناس بنام “مورگسیترنه”در مورد اشعار کهن تذکره مزبور به “پته خزانه” از نظر زبان شناسی و تاریخ شناسی ایرادهایی گرفته است و گفته است که صحت نظریات حبیبی و اصالت این آثار آنگاه مقبول می افتد که نسخه های خطی از لحاظ فیلالوژی بررسی شود. اما حبیبی که در سال ۱۳۲۱ مدعی شد که کتاب قدیمی یافته است تا ۴۰ سال دیگر زندگی کرد و در آن مدت طولانی دهها کتاب و مقاله نوشت، اما جریان پیداشدن “پته خزانه” را دیگر متذکر نشد . اصل این نسخه تا کنون هم چنان در پرده ی غیب مانده است. شاید از آن رو گنج پنهان است باید تا ابد پنهان بماند! گویا مولف موهوم آن نیز این مسئله را می دانسته که نام مناسب پته خزانه را انتخاب کرده است.

    کار اسناد به پته خزانه خاتمه نیافت بلکه “سالوزمه” نسیم ریگستان”تذکره الاولیا”و… نیز جزء کتب جعلی می باشند. ” (یزدانی ، حسین علی، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، ج۱، ص ۲۵۱تا ۲۶۷)

    در این مورد پرفسور عنایت الله شهرانی در مقاله خود به نام “هزاره کیست” می گوید:” در زمان امیر عبدالرحمن خان بسیاری مردم هزاره از ترس کشتارو قتل و عام ها نام و نسب خود را تغییر دادند و از ان است که در مرکز بامیان هنوز مردم به نام های ساختگی حیات به سر می برند.” (www.kateb-hazara.net )

    دین هزاره ها:

    اکثریت هزاره ها شیعه مذهب هستند اینکه هزاره ها در چه زمانی به تشیع روی آوردند به درستی مشخص نیست . در این مورد سه نظر وجود دارد:

    ۱. اکثرا معتقدند که هزاره ها در زمان صفوی به مذهب شیعه گرایش یافته اند.

    ۲. برخی معتقدند در زمان غازان خان مغول به تشیع گراییده اند.

    ۳. برخی محققان بر این باورندکه این اتفاق ، در زمان خلافت حضرت علی (ع) افتاده است

    همانطور که قبلا ذکر شد هزاره ها در مرکز افغانستان زندگی می کنند . در حالیکه در اطراف هزاره جات اکثرا سنی مذهب هستند . چه عاملی باعث شده است که این مردم شیعه شوند و مردمان اطراف که در محاصره ی هزاره جات زندگی می کنند سنی مذهب شوند سوال برانگیز است.

    تشیع در شرق ایران به ویژه از اوایل قرن دوم هجری طرفداران و پیروان زیادی داشته است که با عث به وجود آمدن نهضت ها و قیام هایی در این مناطق شده است.

    ” علی اکبر تشیید درباره قدمت تشیع در کوهستان غور می نویسد:مرکز شیعیان غور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است. زیرا بین سنوات ۳۵تا ۴۰ هجری مسلمان شده اند و در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت بود، از طرف وی به حک.مت خراسان منسوب شد . به خاطر رفتار شایسته جعده مردم غور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند. امرای غور که وضع را کاملا انسانی می یابند ، بدون جنگ سر به خط فرمان علی گذارده به دین اسلام مشرف شدند. در زمان معاویه . اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) لعن و نفرین کند این حکم ناروا در تمام سرزمین های اسلامی آن روز اجرامی شد . تنها مردم غور بودند که از دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند” (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج۱،صص ۷۳-۷۴)

    ” سرسختی مردم غور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند. چنانچه ابن اثیر می نویسد : دئر سال ۴۵ هجری مردم غور سر به شورش غلیه دستگاه خلافت اموی برداشتند. حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید.” ( هما ن ص ۷۵)

    ” شیعه شدن هزاره ها در زمان صفوی را ابتدا “ومبری ” در سال ۱۸۹۵میلادی ارائه داد. وی بر آن بود که :” شاه عباس آنها(هزاره ها) را مجبور کرد که مذهب شیعه را بپذیرند” چندی بعد “شرمن” نظریه مشابهی را ذکر کرد . بر اساس یکی از معتبرترین متون تاریخی زمان شاه عباس ، تاریخ امرای عباسی، نوشته ی اسکندر بیگ ترکمن:

    هزاره ها قبل از زمان شاه عباس شیعه بودند . دو یا سه هزار سرباز هزاره ، تحت فرمان دین محمد خان ازبک در مقابل لشکر شاه عباس جنگیدند”. (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص ۱۱۰-۱۱۱)

    نظریه ی دوم شیعه شدن هزاره ها در زمان غازان خان در کتاب یزدانی، حسین علی” پژوهشی در تاریخ هزاره ها” جلد اول صص ۷۷-۷۶ این طور آمده است :” دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در ایران و افغانستان می باشد. غازان مغول فرمان روای ایران و افغانستان پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند.”که در شیعه شدن مردم هزاره جات تاثیر فراوانی داشته است. سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف:

    الف) نظریه بومی بودن هزاره ها:

    از نظر تاریخی ، ایین بو.دایی حداقل ۱۵۰۰ سال قبل از حمله مغول ها به خراسان ” افغانستان امروز” به طور وسیع در جنوب هندو کش حاکم بود، به گونه ای که این آیین سالانه هزاران زائر چینی را به بامیان می کشانید مهم تر آنکه این ناحیه برای چند قرن جایگاه دائمی گسترش نژاد زرد شد. دره بامیان طی قرن اول میلادی یکی از مراکز گسترش بودیسم بود. بامیان در آن زمان بخشی از امپراطوری کوشانی و تحت تاثیر فرهنگ و مذهب بودائی بود(۴۰ تا ۳۲ میلادی) کوشانی ها اصولا جزو قبایل “ستی” بودندودر منطقه ای به امتداد کاشغر تا شمال “دریای بلخ” به سر می بردند، شرقی ترین قبایل “ستی” یوچی نامیده میشدند.

    کوشانی ها از میان یو چی ها بر خاسته بودندو به دنبال جنگهای قبیله ای به سرزمین های جنوب آمودریا کشانده شدند. اگرچه امپراطوری کوشانی ها در ۲۲۰ میلادی در شمال هندوکش از هم پاشید، اما کوشانیان تا سال ۴۲۵ میلادی در جنوب هندوکش به فرمانروایی خود ادامه دادند.

    بودیسم در قرن سوم پیش از میلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جن.ب کوه های هندوکش عرضه شده بود. با توجه به سکه های پیدا شده در بامیان، نقاسی های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و هم چنین شکل فیزیکی تندیس ها می توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود ۲۳۰۰ سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند . بدین ترتیب چهره مغولی ساکنان هزاره جات را مدت ها پیش از حمله چنگیز و امیر تیمور که ظهور آنها در صحنه تاریخی نسبتا جدید است ، جستجو کرد.

    یفتلی ها از سال ۴۲۵-۴۲۶ میلادی ، جانشینان امپراطوری کوشانی نیز به قبایل ستی با همان ترکیب فیزیکی و چهره تعلق داشتند ، تاثیر یفتلی ها را تا زمان پیدایش کلمات ترکی در هزارگی می توان دنبال کرد.

    البیرونی رد پای یفتلی ها را تا ترک های تبت باز می گرداند و اولین فرمانروای این سلسله – که بیش از شصت فرمانرواداشته است- ” برهاتگین ” یا “بره تگین” می شناسند. آخرین حاکمان تاگین”تگین” غزنوی ها بودند که در حدود هزار سال پیش در غزنی حکومت کردند.

    پس از یفتلی ها ، نواحی جنوبی آمو دریا تحت فرمان سلسله های ترک آسیای مرکزی و شرقی در آمد که پیش از هزار سال بر آن جا حکومت کردند. ومسلما طی این دوره ، هزاره جات امروز تا حد زیادی از این مردمان فاتح نیز تاثیر پذیرفت.

    بنابراین مدتها پیش از ظهور مغول ها، ساکنان هزاره جات امروز در معرض تاثیرات اقوام قدیمی تر و ترک زبان با ویژگی های فیزیکی شبیه مغول ها قرار گرفتند.”( www. Kateb- hazara.net) ” ژرفیریر” محقق فرانسوی نظریه اش این است که هزاره ها ساکنین اصلی این سرزمین می باشند و در زمان اسکندر مقدونی در محلی زندگی می کنند بوده اند.”فیریر” برای اثبات مدعای خود از نوشته های مورخ یونان “کورتس” دربارهی حملات زمستانی اسکندر مقدونی به مناطق مرکزی افغانستان استفاده می کند” (اخلاقی،محمد اسحاق، هزاره ها در جریان تاریخ ج ۱، ص ۳۸)فیریر با استناد به گزارشهای جنگی سعی می کند ثابت کند مردمان وصف شده در آنها نیاکان هزاره های کنونی بوده اند”. (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، ص ۳۸)

    دکتر موسوی بعد از تحقیقات در زمینه منشا بومی هزاره ها به این نتیجه می رسد که هزاره ها یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه هستند و نیاکان هزاره ها به ساکنان ترک آسیای مرکزی و شرقی که بیش ۲۳۰۰ سال پیش از ۲۳۰۰ سال پیش از شمال و جنوب هندوکش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده بودند ، باز می گردد .

    گفته های آقا یموسوی بیانگر آن است که ورود ساکنا ترک اسیای مرکزی از قبل شمال و جنوب هندوکش به هزاره جات امروزی سیصد سال قبل از میلاد بوده است.

    پروفیسور عنایت الله شهرانی در یکی از آثار خود بنام ” تاریخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان ” میگوید « ترک ها در افغانستان یک قسمت اعظم ملیت ها را تشکیل میدهند و موجودیت ترک در افغانستان بدو قسمت شناخته میشود:

    اول – ترک هاییکه از آغاز در صفحات مختلف مخصوصآ در شمال کشور زیست داشتند .

    دوم – ترکانی که پیش از میلاد مسیح و قبل از اسکندر در افغانستان کنونی حیات بسر میبردند و ترکان مرکزی دست کم صد ها سال پیش از میلاد از ترکستان شرقی و ختائیستان آمده اند.

    چنانچه اکثر مورخین خاصتآ مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ گفته ما را تآیید مینمایند،جواهر لعل نهرو در صفحه ۱۷۱ جلد اول کتاب مشهور خود به نام” نگاهی به تاریخ جهان ” می گوید: ” مردمان آسیای مرکزی به نام باکتریائی ها، سکاها، هون ها، اسکوت ها، ترک ها، کوشانی هاو یفتلی ها” نامیده می شدند که قبل از میلاد بار ها به اروپا و سراسر آسیا پراکنده شده اندو هجوم برده اندو این به خاطر تاراج نبوده بلکه برای به دست آوردن زمین های قابل سکونت و اقامت بوده است . قبایل آسیای مرکزی در آن زمان زراعت پیشه و دارای حیوانات اهلی بودند. زراعت پیشه ها متو طن و مالدارها متحرک بودند” (www. Kateb- hazara.net)

    ب) هزاره ها باز ماندگان مغولهایند:

    در قرن نوزدهم زمانیکه اروپائیها به افغانستان آمده بودند در میان قیافه قفقازی ها ، قیافه ی مغولی نیز مشاهده کرده بودند. این فکر که هزاره ها هز بقایای چنگیز خان است از همین دوران سر چشمه میگیرد. در حقیقت این نظریه در میان نویسندگان غربی مانند مونت استوارت ایلفینیسیون، ارمینیوس وامبیری، فراسیر تایتلیر، هاتچیر، برنز مشهور است . بلیو از همه بیشتر اصرار می ورزد که هزاره ها از بقایای لشکر چاگهاتای که توسط مانگوکا بخاطر پشتیبانی از هلاکوخان اعزام شده بود . او می گوید که این گروه توسط نوه او نیکو در آیوکلن به قسمت فعلی که هزاره ها در آنجا زندگی می کنند فرستاده شده بود. این نظریه از طرف پطروشفسکی نیز مورد تایید قرار گرفت . او می گوید هزاره ها از بقایای نیکودری مغولها ست . او در ادامه ی نظر خویش می افزاید : بسیار آسان است که ثابت شود هزارهائیکه در ایران و سرزمینهای اطراف آن زندگی می کنند از بقایای سر بازان مغول است که بعد از هر پیروزی براتیشان مشکل بود که آنجا را ترک کنند.” (www. Kateb- hazara.net )

    ” ظاهرا اولین کسی که نوشته هزاره ها از بقایای سپاهیان مغول هست . ابولفضل دکنی مورخ عصر اکبر شاه بوده است. او در اکبر نامه می نویسد: هزاره ها از سپاهیان منکوقا آن نوه چنگیز خان است. بعد ازاو عده ی زیادی از مورخین ، جغرافیدانان و سیا حاناز او پیروی کرد، و همان سخن را تکرار کرد”. (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج۱،ص ۱۵۶)

    ” خاورشناسان فرانسوی این نظریه را که هزاره ها ااز بقایا ی شپاهیان مغول میباشند را عموما رد کرده اند. اما خاورشناسان انگلیسی بر عکس آن را تائید کرده اند. با توجه به این نکته که انگلیسی ها در زمان تسلط شان بر هند نظر استعماری داشتند و با هر وسیله ممکن می خواستند که زمینه نزاع های قومی و مذهبی را در میان مردم فراهم کنند پس نمی شود به قول آنها چندان اعتماد نمود.” (همان صص ۱۵۵-۱۵۶)

    این مورخان در عمل نتوانستند نظریات خود را ثابت کنند به طور مدلل و با سوابق تاریخی که نشان دهد هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند .

    ج) هزاره ها نژاد مختلط دارند:

    این نظریه اولین بار از طرف “ایس چورمان” مطرح شده است . به عقیده وی هزاره ها ترکیب مغول، ترک، تاجیک و…است. (www. Kateb- hazara.net )

    تیمور خانف نیز عقیده دارد که هزاره ها از ترکیب سربازان مغول، ترکمن،و تاجیکان محلی است، طبق نظرتیمور خانف سربازان مغول با خانم های تاجیک ازدواج کرده اند که هزاره های امروزی به وجود آمدند. (www. Kateb- hazara.net )

    بر اساس نظریه “اچ،اف،شرمن” نام هزاره طی قرن چهاردهم هم چنان برای اشاره به صحرانشینانی به کار می رفت که در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی افغانستان به سر می بردند. این نام، دیگر گروههای قومی نطیر نیکودری ها،نوروزی ها، جرمایی هاو حتی افغان ها را نیز شامل می شد . هزاره دیگر به گروه قومی – نژاد یا قبیله ی خاصی اطلاق نمی شد بلکه به عنوان یک اصطلاح اجتماعی به کار می رفت، بعضی از این صحرا نشینان طی دوران امیر تیمور و بابر به سمت شرق مهاجرت کردند. عده ای چون نیکودری ها به سمت غور رفتند و برخی با حرکت در امتداد رود هیرمند به سمت کوههای غربی کابل ( هزاره جات) عزیمت کردند و بدین ترتیب در زمان سلطنت بابر بود، که مردمی با عنوان هزاره شکل گرفت. (www. Kateb- hazara.net )

    کاکر، نیز یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها است . کاکر معتقد است در طی قرنهای سیزدهم تا شانزدهم یک گروه قومی جدیدی به نام هزاره شکل گرفته اند. سربازان مغول با زنان بومی بربر تاجیک نواحی مرکزی افغانستان و اطراف آن ازدواج کردند و باعث به وجود آمدن گویش های فارسی جدیدی شد که هزارگی نام گرفت، زیرا خویشاوندی با تاجیک های دارای منشا ایرانی و فارسی گوی بر زبان این تازه واردان تاثیر گذاشت . مارک گوکی یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها چنین اظهار عقیده میکند:” طرح مجدد فرضیه ی منشا اختلاط قومی هزاره های معاصر با توجه به این واقعیت های عینی و متقاعد کننده ، قابل قبول به نظر می رسد . امروزه فرضیه ی نسب خالص مغولی هزاره ها یا دید گاهی که آن را مردمان نخستین هزاره جات می داند، قابل دفاع نیست ، اگر چه این نظریه ها هنوز در رساله نسبتا جدی مطرح هستند “۲۴ نظریه اختلاط نژادی هزاره ها در حالیکه معقول تر از دو مورد قبل به نظر میرسد،ناقص م ومبهم است. از یک طرف می توان چنین نظریه ای را تقریبا در تمام گروههای قومی جهان تعمیم داد. از طرف دیگر ، هویت و نقش نژادهای مختلفی که به عنوان منشا تشکیل هزاره ها ارائه گردیده است، به وضوح مشخص نشده است.

    نتیجه:

    در این تحقیق درباره ی جغرا فیای هزاره جات صحبت کردیم و شاهد بودیم که همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم حدود هزاره جات در حال تغییر و تحول بوده و نمی توان به طور دقیق مرز معینی را مشخص کرد . سپس در مورد پیدایش اصطلاح هزاره تو ضیحاتی ارائه نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که در طی دو قرن اخیر این واژه به طور کلی و عام مورد استفاده قرار گرفته است، در مورد دین هزاره ها که چند نظریه وجود داشت در مورد شیعه شدن هزاره ها ، طبق اسناد و مدارک تنها مردمانی بودند که در زمان معاویه حضرت علی (ع) را در منابر لعن نکردند، مردم غور بودند.- می توان گفت از همان دوران اولیه اسلام این مردمان شیعه بودند- در مورد تحریف تاریخ از سوی حاکمتن وقت نوشتیم که چگ.نه در صدد نابود کردن هویت و تاریخ این قوم هستند، که نمونه ی بارز آن را می توان در از بین بردن لوحه های قدیمی، سنگ قبرها، تراشیدن صورت بیشتر مجسمه ها و نقاشی هایی که از زمان های قدیم به یاد گار مانده اند، منفجر کردن بت های بودا در بامیان، تحریف تاریخ در کتاب های تاریخی که بازتاب این اطلاعات نادرست را میتوان دئر کتابهای نویسندگان خارجی که اصلا به هزاره جات نیامده اند مشاهده نمود. در مورد منشا پیدایش هزاره ها سه نظریه را مطرح کردیم ، و به این نتیجه رسیدیم که دو نظریه ی هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند و هزاره ها یک نژاد مختلط هستند فاقد اعتبار علمی هستند و ناقص میباشند، با سنجش اطلاعات به دست آمده به این نتیجه رسیدیم که هزاره ها قدیمی ترین ساکنان منطقه هستند . تاثیر مغول ها و ترک ها بر آنان را نمی توان انکار کرد، اما چنین چیزی منحصر به هزاره ها نیست ضمن اینکه در دوران های اخیر نیز اتفاق افتاده است .

    فهرست منابع:

    ۱. اخلاقی،محمد اسحاق “هزاره ها در جریان تاریخ” جلد اول-دوم،انتشارات: شرایع،قم،۱۳۸۰

    ۲. پولادی،حسن”تاریخ هزاره ها” عرفان،تهران،۱۳۸۱

    ۳. خاوری،محمد تقی”مردم هزاره و خراسان بزرگ” عرفان،تهران،۱۳۸۵

    ۴. دولت آبادی،بصیر احمد”هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت”عرفان،تهران، ۱۳۸۰

    ۵. غبار،میر غلام محمد “افغانستان در مسیر تاریخ”جلد اول، نهضت،قم،۱۳۷۵

    ۶. فرهنگ،میر محمد صدیق” افغانستان در پنج قرن اخیر” جلد اول،اسماعیلیان،قم،۱۳۷۱

    ۷. لعلی،علیداد”سیری در هزاره جات”احسانی،قم،۱۳۷۲

    ۸. موسوی،سید عسکر”هزاره های افغانستان”مترجم؛اسدالله شفایی،اشک یاس،قم،۱۳۸۷

    ۹. موسیو گورا و مادام گوراو پرفسورهاکن”آثار عتیقه بامیان در هزارستان”مترجم؛احمد علی خان،اسماعیلیان،قم،۱۳۸۱

    ۱۰. نایل،حسین”ساختار طبیعی هزاره جات”سلسال،قم،۱۳۸۱

    ۱۱. نبی،متقی”سراج” مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،سال دوم،شماره ۷،فرانشر،قم،۱۳۷۵

    ۱۲. یزدانی،حسین علی”پژوهشی در تاریخ هزاره ها” جلد اول، محمد امین شریفی،قم،۱۳۷۲

    ۱۳. یزدانی،حسین علی”پژوهشی در تاریخ هزاره ها” جلد دوم، محمد امین شریفی،قم،۱۳۷۳

    ۱۴. http://www.katab-hazara.net