سیاست تئوریک و عملی؛ نگاهی به مانیفست سیاسی آقای دانش

داوود ناجی

بخش دوم و پایانی

 محور دوم: محور مناسبات دورن قومی

در این محور، آقای دانش به مسأیل داخلی هزاره‫ها می‫پردازد و می‫گوید: مردم هزاره انسان‫های شریف، قانع، فروتن، با فرهنگ و زحمتکشی هستند که در طول تاریخ این کشور نه تنها باری بر دوش حکومت‫ها و سیاست‫مداران نبوده‫اند بلکه همواره با وفاداری و امانت‫داری تمام به این کشور خدمت کرده‫اند.

در بحث هزارگی، آقای دانش می‫گوید مسئولیت و وظیفه سیاست‫مداران خود هزاره و احزاب سیاسی ما در قبال این مردم چیست و ما در مناسبات درون قومی در چه چارچوبی و بر اساس چه اصولی باید حرکت کنم؟

آقای دانش چهار اصل همگانی را برای فعالیت سیاسی دورن قومی این گونه بر می‫شمارد:

  • آزادی بیان و جامعه چند صدایی: “امروز هیچ یکی از ما چه به عنوان اشخاص و چه به عنوان احزاب کوشش نکنیم که سد آزادی افراد جامعه خود شویم. به آزادی بیان و آزادی اندیشه احترام بگذاریم هرچند به ضرر و زیان فردی ما تمام شود. جامعه تک صدایی و استبدادی یک جامعه بسته، خشک و غیر قابل تحمل و در واقع یک زندان بزرگ است.”
  • اجتناب از خودزنی: در عین احترام به آزادی بیان، خودزنی‫های داخلی باید متوقف شود.
  • تشویق جوانان به تحصیل و
  • تقویت بنیه اقتصادی جامعه.

این محور و چند اصل همگانی برای فعالیت‫های سیاسی درون قومی را که آقای دانش طرح کرده است، جای تردیدی باقی نمی‫گذارد. اما همان‫طوری که خود آقای دانش گفته است، این صرفاً یک طرح و موضوعی است برای یک سخنرانی. اینکه چگونه چنین طرحی جامه عمل بپوشد قابل بحث است.

چارچوب فعالیتهای سیاسی

آقای دانش برای فعالیت‫های سیاسی، سه طرح را به‌عنوان یک چارچوب مشترک برای احزاب سیاسی جامعه‌ی هزاره مطرح می‫کند:

الف: خط سرخ دانستن منافع عمومی و تعهد محکم برای عبور نکردن از این خط سرخ. آقای دانش این طرح را به‌دلیل نبود یک چتر تشکیلاتی سیاسی غیر قابل اجرا می‫داند و میی‫گوید این طرح در حد شعار باقی می‫ماند چنان‌که  تاکنون چنین شده است.

ب: ایجاد ائتلاف‫های سیاسی مانند شورای ائتلاف هشت‌گانه در زمان جهاد.

ج: اتحاد و ادغام تشکیلاتی بین حداکثر ممکن نیروها و احزاب سیاسی، مشابه تجربه‌ی تشکیل حزب وحدت در دروه‌ی شهید مزاری. با این‌حال، آقای دانش با توجه به شرایط جدید، میی‫گوید ما باید از رایج‫ترین و موثرترین مدل‫های حزبی دنیا استفاده کنیم. مانند امریکا، انگستان، المان و…

آقای دانش می‫گوید باید همه‌ی جریان‫ها و گروه‫های سیاسی جامعه‌ی هزاره در حول دو یا سه محور فکری- سیاسی گردهم آیند و دو یا سه حزب قدرت‫مند سیاسی را ایجاد نمایند تا حداکثر هماهنگی و همکاری بین حداکثر نیروهای سیاسی شکل بگیرد.

پس از  طرح چارچوب سیاسی، آقای دانش به جنبش روشنایی اشاره می‫کند و می‫گوید حمله‌ی تروریستی بر جنبش باعث شد که خودزنی‫ها و رقابت‫های منفی و حتا توهین‫ها و دشنام‫ها به آدرس شخصیت‫ها و احزاب سیاسی ما آغاز شود و فضای نامناسبی از بی‫اعتمادی‫ها و نامهری‫ها پدید آید. آقای دانش می‫گوید: «بیایید از خوزنی‫های بیشتر دست برداریم، معقول و منطقی بیندیشیم و با تدبیر و عقلانیت حرکت کنیم. راه خدمت و مبارزه‌ی سیاسی برای همگان باز است و هیچ‌کسی مانع کسی دیگر شده نمی‫تواند».

حرف زیبا تر و معقولتر از آنچه آقای دانش گفته نمی‌توان یافت، اما آقای دانش اگر خودزنی را یک آفت می‌داند که بدون شک هست، عوامل گرفتار آمدن ما به این آفت را بررسی نکرده است، نمی‌شود ازاین وضعیت نالید ولی دلایل و عوامل آن را بررسی نکرد.

آقای دانش هم از همگرایی هزارگی صحبت می‫کند و هم خود سدی مستحکم نظامی در برابر شکل‫گیری چنین جریان سیاسی در درون جامعه‌ی هزاره که خود از آن حرف می‫زند، ایجاد می‫کند. جنبش روشنایی داشت رشد می‫کرد تا هزاره‫ها را گردهم بیاورد. به‌عبارت دیگر جریان‫های سیاسی هزاره زیر چتر جنبش روشنایی گرده آمده بودند. اما وقتی جنبش به بلوغ رسید محکم‌ترین ضربه‌ی ممکن و قابل تصور را خورد. آقای دانش اولین و تنها هزاره‌ی سیاسی بود که به تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلوولت اعتراض کرد و مردم نیز به ندای آقای دانش پاسخ مثبت دادند و به محوریت ایشان و دیگر شخصیت‌های سیاسی جمع شدند. آقای خلیلی آن را خط سرخ اعلام کرد. جامعه‌ی هزاره برای اولین‫بار دسته‫جمعی زیر چتر بزرگان سیاسی‌شان گرد آمدند و تصمیم گرفتند که در ۲۷ ثور بزرگان سیاسی خود را در دهمزنگ تنها نگذارند. یعنی همگرایی که آقای دانش حالا از ضرورت آن سخن می‌گوید، در ماه ثور سال گذشته عملا شکل گرفته بود و رهبران در کنار مردم در مصلا روی خاک نشستند و در سخنرانی‌های خود عهد بستند که این راه را باهم و در کنار هم می‌روند. در ۲۷ ثور اما آقای دانش و آقای محقق به تظاهراتی که نمایندگان‌شان فراخوان آن را داده بودند، نیامدند. در تظاهرات بعدی آقای خلیلی، مدبر و شفق در تظاهرات نیامدند. البته آن‫ها دلایل‌شان را داشتند و مردم می‫دانند و لازم نیست به جزئیات بروم، این اختلاف‫ها سبب شد همگرایی هزاره‫ها که داشت جان می‫گرفت، بار دیگر از هم بپاشد. رهبران و برخی از احزاب سیاسی هزاره‫ها راه‌شان را رفتند و از جنبش روشنایی بریدند اما بی‫خیال جنبش روشنایی نشدند. رهبران سیاسی هزاره‫ها و مشخصاً کسانی که در دسترخوان حکومت شریک بودند نه‌تنها داعیه‌ی کلان جنبش روشنایی را که خودشان آن را «خط سرخ» اعلام کرده بودند حمایت نکردند بلکه از آن پس به‌طور دوامدار دست به سرکوب جنبش روشنایی زدند.

از دوم اسد شروع شد و تا به امروز سرکوب جنبش روشنایی به‌عنوان یک جریان عظیم مردمی و دادخواهانه به اشکالی مختلف ادامه دارد. در کابل گارنیزیون به سرش می‫کوبد. در بامیان آن‌هم در نوبت، بسته به این‌که کدام یکی از مقامات دولتی-هزارگی به آن‌جا می‌رود جنبش روشنایی را سرکوب می‫کنند. آقای دانش از آزادی‫های مدنی و سیاسی یاد می‫کند، اما، در بامیان در یک سال چندین‫بار جنبش روشنایی، خبرنگاران، جامعه‌ی مدنی توسط پولیس لت‫وکوب شده است. طبل استبداد را چه کسی به صدا در آورده است؟ سرکوب سیاسی و مدنی را چه کسانی رهبری می‫کنند؟ بارها جنبش روشنایی در بامیان حتا در حضور رییس‌جمهور و جناب آقای دانش به‌صورت بی‫رحمانه سرکوب شده است. چرا آقای دانش جلو چنین خفقان سیاسی را نمی‫گیرد و از پیامدهای آن هشدار نمی‫دهد و آن را محکوم نمی‫کند. والی بامیان نماینده‌ی حزب وحدت و از طرف جناب دانش به‌عنوان والی معرفی شده است.

وقتی که گل‌نبی احمدزی برخلاف قانون اجتماعات و تظاهرات، رسما از تامین امنیت سالگرد رهبر شهید در سیزدهم حوت سرباز می‌زند، ولی در عین مکان امنیت محافل ششم حوت و بیستم حوت را می‌گیرد، چرا آقای دانش به‌عنوان مجری قانون و مقام عالی حکومتی چیزی نمی‌گوید؟

جناب استاد دانش، همگرایی نه‌تنها خوب است، بلکه در هر امری و به‌خصوص در وضعیت سیاسی کنونی ما یک ضرورت است. این‌که همگرایی خوب است بیان یک امر بدیهی است، سوال اما این است که اگر این همگرایی، تضاد منافع ایجاد کرد چگونه باید آن‌را حل کرد، اگر این همگرایی و چندصدایی، باعث شد که سنت اطاعت محض از بزرگان بشکند، آیا فکر می‌کنید از سوی بزرگان تحمل خواهد شد؟ همگرایی در حرف بی‌عیب است و همه اتفاقا دنبال همگرایی سرگردانیم، اما گره کار در یافتن میکانیسمی است که این همگرایی را در عمل شکل دهد. شما میکانیسم و راه‌حل عملی برای اجرایی شدن طرح خوب همگرایی، ارایه کرده‌اید؟ حداقل در این نوشته‌تان من ندیدم.

ما نمی‌توانیم در خلا حرف بزنیم، شما خود شاهد هستید که در اویل ماه حوت، بزرگان شناخته‌شده‌ی ما به‌شمول خودتان چند جلسه گرفتید که امسال مراسم سالگرد رهبر شهید را باهم برگزار کنید، این یعنی همگرایی، در عمل اما نا کام شدید. نشدید، روز اول که جلسه کردید و گفتید سالگرد را باهم بگیریم، نیت خوب و طرح زیبا بود اما وقتی مطرح شد که چه کسی کجا بنشیند و چه کسی اول سخنرانی کند، همگرایی به‌هم خورد و جلسه بی جلسه هرکس دنبال کار خود رفت. ملاحظه می‌فرمایید که درعمل با چه مشکلاتی مواجه هستیم؟

انتخابات گذشته را به‌یاد بیاریم، هزاره‌ها در چند تیم معاون رییس‌جمهور داشتند، شما معاون غنی بودید، آقای محقق معاون عبدالله بود، خانم سرابی معاون زلمی رسول بود، آقای بلخی معاون گل‌آقا شیرزوی بود و چند نماینده در چند تیم دیگر؛ چشم به‌هم بزنیم بازهم انتخابات در راه است آیا فرمولی برای «همگرایی» که بتواند همه را قانع کند که در یک تیم باشیم و فقط بر سر معاونت یک نفر توافق شود دارید؟

مثال دیگری از چالش همگرایی بدهم، ما در حال حاضر چند تا حزب وحدت داریم؟ چهار تا، آیا میکانیسمی برای همگرا کردن و الحاق‌شان به یک حزب وحدت هست؟ من حداقل در این نوشته‌تان ندیدم ولی اگر راه‌حلی سنجیده‌اید لطفا در نوشته‌ی بعدی‌تان منتشر کنید که سخت هم به چنین راه‌حلی نیازمندیم و هم به ادامه‌ی منطقی این گفت‌وگو.

آقای دانش از دشنام و بی‫احترامی به بزرگان سیاسی و حزبی هزاره‫ها ناراحت است و جای ناراحتی هم دارد اما دشنام به سیاست‫مداران را به پای جنبش روشنایی و مخالفان سیاسی‌تان نوشتن چقدر منصافانه است؟ آقای دانش در این مورد نیز، مشکل را گرفته اما از بررسی علل یا عوامل آن طفره رفته است.

استاد دانش حتما می‌دانند که  بر اساس گزارش رسانه‫ها، آقای غنی هفته‌یی هفت هزار فحش دریافت می‫کند. آیا همه‌ی این فحش‌ها را اعضای جنبش روشنایی نثار رییس‌جمهور می‌کنند؟ بدون شک روان جامعه به‌شدت عصبانی و ناراحت و پریشان است، حالا سوال این است که چه کسی یا کسانی روان جامعه را این‌قدر پریشان کرده است؟

هر هفته در گوشه و کنار کشور چند انفجار می‫شود، مردم دسته‫دسته گروگان گرفته می‫شوند، کشته می‫شوند، زخمی می‫شوند، ولایت سقوط می‫کند، سربازان محاصره می‫شوند اما نیروی کمکی ارسال نمی‫شود، مردم بیکار اند و گرسنه، فساد وجود دارد، بی‫عدالتی وجود دارد و تبعیض عریان و حذف فیزیکی وجود دارد، دولت مشروعیتِ قانونی ندارد، نیم کابینه با سرپرست اداره می‫شود، میان ارگ و آسایشگاه آقای عبدالله تنش وجود دارد، پولیس خیالی وجود دارد، مکاتب خیالی وجود دارد و… . دولت و سیاست‫مدارن به مردم وعده می‫دهند اما زیر قول‌شان می‫زنند. سیاست‫مداران جامعه‌ی ما و دولت به مردم پاسخی ندارند. مردم برآشفته و نگران‌اند. یکی پدرش را از دست داده، یکی فرزند سربازش را و یکی ترور شده است. معلمی کشته شده و شاگردانی بدون معلم شده‫اند. دختری بدون آن‌که جرمی مرتکب شده باشد در یک قدمی ارگ و پیش چشم پولیس به آتش کشیده می‌شود. دختر ۹ ساله با اعضای خانواده‌اش ماه‌ها در گروگان می‌ماند و آخر ذبح می‌شود، مردم اعتراض می‌کنند و تا داخل محوطه‌ی ارگ می‌آیند و کسی از مقامات حکومتی حتا یک‌بار نمی‌آید بپرسد شما را چه شده است؟ خواست‌تان چیست؟

دولت‫مردان و سیاست‫مداران ما باید شفاف عمل کنند، به مسئولیت‫های قانونی خود پای‫بند باشند و به نیازهای مردم جواب بدهند. این‌که مردم سیاست‫مداران‌شان را عزیز نمی‫شمارند و خوار می‫پندارند، تقصیر جنبش روشنایی نیست، جنبش روشنایی نمی‫تواند شما را محبوب قلب‫ها کند. خدمت کنید به وظیفه‌تان عمل کنید، مردم آن‫قدر که سیاست‫مداران گلایه دارند، ناسپاس نیستند. آقای دانش فکر می‫کند وقتی برای کسی شوکت و عزت مقام سیاسی شد، آن کس واجب‌الاحترام می‌شود. احترام در هر فرهنگی، متقابل و چندجانبه است. فکر می‫کنید دولت قدر و عزت مردمش را نگهداشته است؟ آیا سیاست‫مداران ما به شعور و آگاهی و رأی مردم حرمت قایل شده‫اند؟  حکومت یک روز کسی را متهم به اختلاس ۳۰۰ میلیون دالر از بودجه‌ی وزارت معارف می کند، بعد هیاتی را برای بررسی این مساله می‌گمارد، اما بی‫آن‌که نتیجه‌ی تحقیقات هیأت اعلام شود و فرد متهم از اتهام مبرا شود یا مجرم شناخته شود، همان فرد، از سوی حکومت به‌عنوان وزیر کابینه معرفی می‌شود، حالا جناب استاد دانش تنها همین کار حکومت چند فحش می‌ارزد؟ آیا چنین کاری توهین به شعور همه‌ی شهروندان افغانستان نیست؟ و آیا توهین کردن به شعور ملت بی‌احترامی کردن به ملت نیست؟ کسی که متهم به اختلاس از بودجه‌ی معارف است و از سهم مردمان و کودکان فقیر و از خزانه‌ی معارف کشور به جیب می‫زند در واقع انتظار دارید از سوی مردم فقیر و کودکان و زنان احترام شود؟ کسی که چنین فردی را به سمت وزارت می‌گمارد، احترامی برای خود در افکار عمومی می‌گذارد؟

ذلیل شدن سیاست‫مداران در نزد مردم و بی‫احترامی به سیاسیون فراگیر است و جامعه‌ی هزاره نیز از این قاعده مستثنا نیست. وقتی رهبری و مقامی، همه‌ی مردم را به اعتراض دعوت می‌کند برای مظلوم‌نمایی روی خاک می‌نشیند و خط سرخ اعلام می‌کند، ولی در روز موعود خودش نمی‌آید، انتظار دارید مردم نسبت به چنین شخص یا اشخاصی عصبانی نشوند؟

افزون بر این، اصطلاح فیسبوک‌چلوونکی که امروزه وارد ادبیات سیاسی افغانستان شده است، ریشه در کجا دارد؟ آیا این روا است که آدم‌های مشخصی در دفاتر و مناصب دولتی استخدام شوند از بودجه‌ی بیت‌المال معاش بگیرند و کارشان ترور شخصیت‌های غیرحکومتی باشد؟ عده‌یی از این افراد با اسم و رسم خودشان ترور شخصیت می‌کنند و در دفاتر مقام‌های حکومتی کارمند هستند.

جناب استاد دانش، نه در دانش شما شکی وجود دارد و نه در متانت و رفتار اخلاقی‌تان؛ از این نظر شما نمونه‌ی خوبی برای دولتمردان ما هستید.‌ اما جناب استاد، وقتی رییس‌جمهور کسی را «بچه‌ی خر» خطاب می‌کند، وقتی سوال خبرنگار را در گلویش خفه می‫کند، وقتی به رسانه‫ها به‌شکل غیرمنصانه می‫تازد و می‫گوید از رسانه‫ها باد می‫برآید، وقتی سخنگوی دولت خبرنگاران را کچالوفروش می‫گوید، فکر می‫کنید این‫ها برخورد محترمانه است؟

روان جامعه آشفته و عصبی است و عامل این عصبیت، دولتمدران است. در چنین وضعیتی جامعه‌ی هزاره را نمی‌شود از این قاعده مستثنا کرد، هم در وضعیت پیش‌آمده و هم در دلایل آن، جامعه‌ی هزاره جزیی است تابع کل در این مساله.

محور سوم سخنان آقای دانش را که مربوط به حزب وحدت می‌شود و یک بحث داخلی میان آقای خلیلی و دانش است، نادیده می‫گیرم. دعوای آقای دانش و آقای خلیلی بر سر این‌که حزب وحدت هم‫چنان «خردمند»-محور باقی بماند یا مردم-محورشود، به ما ربطی ندارد.

در پایان، لازم می‫بینم اشاره‌یی به طرح جامع امنیتی برای مناطق مرکزی که توسط آقای دانش و آقای محقق به حکومت ارائه شد که با سخنرانی فعلی آقای دانش مرتبط است یادآوری کنم که در واقع این طرح مقدمه‌ی فعلی مانیفست سیاسی آقای دانش است. درخور ستایش است واقعاً. خوب است رهبران سیاسی جامعه‌ی هزاره از ده و قریه‌ی خود بیرون شوند و یکبار به تمام مناطق مرکزی نگاه کنند. مردم ما پیش از این به‌جز خواندن مرام‫نامه‌ی حزبی شاهد هیچ طرح سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که از سوی سیاستمداران‌شان ارایه شده باشد نبوده‌اند، و بدون شک آقای دانش از این نظر پیش‌قدم و متفاوت است. خوب است، رهبران ما دست از سرکوب و خفقان بردارند، طرح بدهند، سخن نکو وشایسته بگویند و مجال بدهند تا دیگران هم طرح‌شان را بریزند، بحثی در بگیرد و ما کم‌کم راه مواجهه‌ی درست و منطقی با همدیگر و یافتن راه‌حل را یاد بگیریم.

آقای دانش حداقل در نکوگویی و گزیده‌گویی، هم در حکومت وحدت ملی و هم در حزب وحدت بی‌نمونه بوده است، هرچند در عملکردش به‌عنوان معاون رییس‌جمهور، حرف بسیار است.

منبع: روزنامه اطلاعات روز

In this article

Join the Conversation