اعتراض در کابل: غزنی شهری واگذار شده به تروریست های طالب

[follow_me]آذر فولادی

دو دختر خرد سال و پسری ۱۷ ساله از خانه مواظبت می‌کنند. پدر و مادر چند روزی است کابل رفته اند. سه شنبه، ۳۰ جدی قرار است که پدر و مادر با سه کودک خردسال دیگر، به خانه برگردند. سوغات کابل را بین بچه ها تقسیم کنند. خانه پر از شوق و شادی شود. آن که از همه کوچکتر است از همه بیتاب تر است. هر دم می‌دود و بیرون خانه را می‌بیند. مبادا پدر و مادر بیایند، ناگهان از راه برسند و او بی‌خبر بماند. راه مسافران سفید بود. سفید به رنگ کفن. اولین برف زمستان، بی‌وقت بارید.

حوالی ساعت ده صبح، موتر وارد جاده پرخطر جاغوری شد. راننده خطر کرد. خودش می‌دانست. او همیشه در این راه خطر کرده بود. راه رفتن در این مسیر خود خطرناک ترین خطر است. موتر از روی ماین راه رفت. به هوا پرید. چند متر؟ نمی‌دانم. به زمین خورد. تکه تکه شد. به اندازه ای که قطعات موتر دیگر قابل جمع آوری و فروش نبودند. قبلا وقتی موتری حادثه می‌کرد، مردم محل تاراج می‌کردند اما این بار چیزی برای تاراج نمانده بود. مسافرانِ از کابل برگشته فقط از تکه‌های لباس قابل شناسای بودند. صورت‌های سوخته، سینه‌های شکافته شده ای ۱۰ مسافر بد بخت هزاره، قلب‌های که دیگر خون نداشت. خشکیده بود. سالها است که قلب مان خون ندارد. خشکیده است.

به جاغوری خبر رسید. مسافران دیگر بر نمی‌گردند. توانایی برگشتن ندارند. به دختران و پسر “حکیم” خبر ندهید. موسفیدان پنهانی از حسینیه تابوت گرفتند و رفتند. بعد از ظهر سرد زمستانی برگشتند. هشت قبر سوت و کور به قبرستان اضافه شد. ذکی، بزرگترین پسر حکیم در اندونزی عکس خواهر کوچکش را دید. آهی سردی به سردی زمستان کشید. الینا گفته بود: «این عکس را نباید ذکی ببیند. مثل گربه آمدم».

بعد از ظهر چهارشنبه، تعدادی از جوانان در یکی از کافه‌های کابل گردهم آمدند. ابعاد فاجعه را بررسی کردند. جوانی اشک ریخت. جوانی برای سه کودکی که به خاکستر نشستند و کشتی ذکی که به گِل نشست، اشک ریخت. خواستار کمک مالی به چهار عضو باقی مانده یک خانواده شد. کسی حمایت کرد. کسی نه. اما همه روی یک موضوع باهم توافق نظر داشتند. برای انسان هزاره این اولین فاجعه نبود. آخرین بار نیز نخواهد بود. «سکوت دولت در این زمینه خجالت انگیز است».

قفل کشتار در “زندان مرکزی” از کجا کلید خورد؟

در دوران جنگ، در دوران طالبان، هرکسی راه هزاره را می گرفت و می کشت. طالب بخاطر ایدئولوژی دینی و فاشیزم قبیلوی اش می کشت. دزد بخاطر مال اندوزی اش می کشت. از جنازه های انسان هزاره آنوقت کنده پشت ساختند. در دوران کرزی برای اولین بار این قفل کشتار را بازهم تروریستان طالب در مسیر هزارستان کلید زدند و همه سکوت کردند. تا وقتی که این کشتار و جنایت از مرز هزاره ها هم فراتر رفت، فربه شد و بعد هرچه در توان داشت انسان بلعید و جنایت کرد، برادران ناراضی.

موسی طوفان، از اهالی ولسوالی مالستان با ضابط ابراهیم در سال ۲۰۰۶ اول با شلیک چند مرمی کشته شدند. بعد جسدهای بی روح شان را به موتر بستند و روی زمین کشاندند.

در سال ۲۰۰۷ گروهی امداد رسان کره ای که تعداد شان به ۲۳ نفر می‌رسید، در این مسیر بازداشت شدند. در زندان طالبان انداخته شدند. چند تن آنان جان باخت. چند تن آنان از ترس فرار کردند و از پشت مرمی خوردند. زنان شان مورد تجاوز گروهی قرار گرفتند. کوریایی ها ۲۰۰ تن از نیروهای خود را از افغانستان بیرون کردند. با وساطت دولت به طالبان باج دادند تا گروگانان را آزاد کنند. بالاخره، نیم زنده و نیم مرده رها شدند. رفتند. تا زنده اند، یاد افغانستان را نخواهند کرد.

بعد از آن، زورگیری و راه گیری توسط ترویستان طالبان عام شد. هر روز یکی از راهای منتهی به هزارستان را گرفتند. کشتند، جنایت کردند فاجعه آفریدند و نسل کشی کردند. معلم، دانش آموز، دانشجو، کارمند دولت، تازه داماد، تازه عروس، فرقی نمی‌کرد. می گفتند؛ «فقط هزاره باشد، کشتنش واجب است». این جنایات و کشتار را سال‌ها پیش مولوی‌های طالبان در مزار و یکاولنگ،نیز عملی کرده بودند.

پس از هر جنایت و فاجعه،؛ مردم هزاره به جاده‌ها ریختند. از دولت امنیت خواستند اما دولتمرد تروریستان طالب را «برادر ناراضی» خطاب کرد. دولت به خواست مردم اعتنا نکرد. به مردم اهمیت نداد. در سال جاری بازار انتخابات داغ بود. اشرف غنی به جاغوری سفر کرد. مردم خوشحال بود که شاید «تحول»ی در زندگی شان رخ دهد. مردِ به جاغوری رفت که قرار بود افغانستان را متحول کند. در جاغوری گفت: «در دوران تحصیل و بعد از آن، آرزویم این بود که یک روزی به جاغوری بروم و معلمی کنم».

دروغ بزرگ اما رمانتیک گفته بود. او برای هزارستان تعبیر زندان را به کار برد. زندانِ که کلید قفلش به دست طبیعت است. اینک اما کلید این قفل به دست خود او و تروریستان طالب افتاده است. پس از قدرت گرفتن اشرف غنی؛تروریست های طالب ارتقای درجه یافتند، از «برادران ناراضی» به «مخالفان سیاسی» تغییر نام داده شدند. اکنون تروریست های طالب با دیگر گروه های جنایت کار دست بهم داده و قفل ناامنی بر چهار طرف هزارستان زده است. دولت هم‌چنان خاموش است.

بعد از ظهر پنج شنبه، دوباره جوانان در غرب کابل گردهم آمدند. تصمیم گرفتند که علیه کشتار و جنایت در غزنی، علیه خاموشی دولت مردان در این زمینه، علیه نادیده گرفته شدن مردم هزاره توسط دولت، علیه بی عرضگی رهبران هزاره، علیه جیره خواران مدنی و علیه کشتار انسانهای بی گناه، توسط قصابان طالب اعتراض کنند.

جوانان در شبکه های اجتماعی و وبسایت های خبری نوشتند: «وعده ما، جمعه ساعت ۹ صبح، میدان دهمزنگ».

دقیق در همین ساعت جوانان آگاه از هر طرف به میعاد گاه جمع شدند. اعتراض کردند. پولیس اما مانع این اعتراض شد. عده ای یواشکی خندیدند. صفحات فیس بوک پر از عکس شد. خواست آنان، انسانی ترین خواست بود. اعاده ی حقوق شهروندی شان؛ تامین امنیت مسیرهای ناامن هزارستان، منحل کردن نیروهای حربکی به جای آن مستقر کردن نیروهای ارتش ملی و برکنار کردن مقامات محلی ولایت غزنی. تظاهرات از ساعت ۹ و سی دقیقه شروع شد و تا ساعت ده و سی دقیقه ادامه پیدا کرد.

پولیس اما هر لحظه می آمد و می گفت: «اجازه نگرفته اید».

ساعت ۲ بعد از ظهر، مردم جاغوری برای شهدا فاتحه گرفتند. فاتحه در مسجد قرآن و عترت واقع در غرب کابل، برگزار شده بود. سیاسیون، بزرگان قومی، استادان دانشگاه و دانشجویان هر کدام گروه گروه رفتند. فاتحه خواندند و برگشتند. رهبر نیز خواستار امنیت شد.

دخترک هنوز مرگ پدر و مادرش همرای خواهر و برادرش را باور نکرده است. دختری در چارچوب دروازه منتظر برگشتن پدر و مادر است. چشم به راه سفید دوخته است. تا این راه سیاه شود، شاید دخترک به خاکستر نشستنش را باور کند.

…………………………………………………………………………………………………………………………….

قطعنامه ی اعتراض کابل٬ سوم دَلو ۱۳۹۳

مردم آگاه و سربلند؛ هموطنان عزیز!
همانگونه که می دانیم در این هفته، چند تن از مردم بیگناه به شمول کودکان و زنان در مسیر راه جاغوری-گیلان در ولایت غزنی، هدف ماین کار گذاشته شده قرار گرفته و جان خود را از دست دادند. این نخستین مورد از این دست جنایات نمی باشد. پیش از این بارها گروه های جنایتکار بویژه طالبان و کوچی طالبان، مسیر راه ها را برای زمان طولانی مسدود کرده، جوانان ما را اختطاف نموده، آنان را سربریده و اموال و دارایی های آنان را چپاول و غارت کرده اند. هر از چند گاهی از غزنی خبردار می شویم که حملات خونین، انفجار، انتحار و ماین کار گذاری شده، جان تعداد بیشتری از مردم ما را می گیرد.

نیروهای امنیتی افغانستان با وجود اینکه تلاش قابل توجهی برای مهار تروریزم می کنند اما کمبود امکانات، دسیسه های سیاسی و رخنه کردن طالبان در صفوف آنان باعث شده که در تامین امنیت مردم ناتوان باشند. بخشی از بدنه ی نیروهای امنیتی نیز در فساد غرق بوده و بجای تامین امنیت، اقدام به اخاذی و چپاول اموال مردم می کنند.
مقامات محلی ولایت غزنی و بویژه والی آن ولایت، همکار مستقیم طالبان می باشند و وکلای پارلمان از این ولایت، تاکنون یکبار هم صدای مردم خود را از تریبون پارلمان بلند نکرده و برای از بین بردن خشونت رو به گسترش در این ولایت اقدامی ننموده اند.

حکومت مرکزی افغانستان بجای اینکه از جان و مال شهروندان افغانستان دفاع کند، به حامی طالبان تبدیل شده و بالاترین مقام آن، روزی طالبان را برادران خود می خواند و روزی مخالف سیاسی. همه شاهد هستیم که حکومت افغانستان در چند سال اخیر صدها تن از تروریست های طالب را به بهانه آوردن صلح از زندان رها کرده و آنان را مورد احترام و عزت قرار داده است. با این وجود می بینیم که نه تنها وضعیت بهتر نشده، بلکه هر روز وضعیت وخیم تر و خونین تر می شود.
وضعیت وخیم امنیتی در ولایت غزنی و نفوذ هر چه بیشتر گروه های تروریستی در این ولایت، علاوه بر کشتار بیشتر در غزنی، بر وضعیت امنیتی ولایات دیگر نیز تاثیر مستقیم دارد.

هموطنان عزیز!
اکنون فعالیت های گروه جنایتکار داعش در برخی ولایات از جمله ولایت غزنی محسوس می باشد. همه می دانیم که این گروه جنایتکار در عراق و سوریه دست به کشتارهای دسته جمعی زده، زنان و کودکان را به عنوان برده فروخته و شدیدترین جنایات دیگر را نیز بصورت سازمان یافته علیه مردم این دو کشور روی دست گرفته است. اکنون این گروه جنایتکار در کشورما، در همکاری با طالبان و کوچی طالبان تحرکات محسوسی را انجام داده و این نشان دهنده ی این است که در صورت عدم توجه جدی ما به مساله ی امنیت، توفانی از جنایت در راه می باشد. آیا باز هم می خواهیم تعداد بیشتری از عزیزان خود را در کشتارهای دسته جمعی از دست بدهیم؟ آیا می خواهیم باز هم میلیون ها تن از ما آواره و سرگردان به دنبال پناهگاه باشند؟

مردم با عزت و سربلند!
ما با آگاهی از وضعیت وخیم امنیتی در کشور، باید نسبت به سرنوشت خود آگاهانه تر عمل کنیم. اتحاد، یکپارچگی و آمادگی ما مقابل گروه های جنایتکار، شرط نخست مهار خشونت می باشد. ما باید از تمام حقوق قانونی خود استفاده کرده و مانع از گسترش کشتار و خشونت شویم.
ما برگزار کنندگان این تظاهرات، ضمن تاکید بر آمادگی مردمی برای مقابله با گروه های تروریستی، برای تامین امنیت در ولایت غزنی و سایر ولایات، خواهان انجام اقدامات فوری زیر می باشیم:

۱: سیاست طالب پروری باید متوقف شود. قاتلان مردم نباید مخالف سیاسی خوانده شوند. با جنایتکاران و قاتلان مردم باید به عنوان دشمن درجه یک مردم و امنیت ملی برخورد قاطع صورت گیرد.

۲: اردوی ملی باید دست به عملیات تصفیوی گسترده در سطح ولایت غزنی و ولسوالی های آن زده و اقدام به پاکسازی منطقه از گروه های طالب و همکاران داعش آن کند.

۳: پس از عملیات تصفیوی، پوسته های اردوی ملی ، بصورت دایم، در مسیر رفت و آمد مردم و بین ولسوالی های ولایت غزنی مستقر شوند.

۴: با جابجا شدن افراد زیر بیرق داعش در ولایت غزنی و ولایات همجوار برخورد جدی صورت گرفته و این گروه تروریستی باید پیش از گسترده کردن فعالیت هایش، بصورت کامل نابود شود.

۵: والی فاسد ولایت غزنی و سایر مقامات محلی که بصورت علنی با طالبان همکار می باشند از کار برکنار و محاکمه شوند. والی و مقامات محلی جدید ولایت غزنی نباید هیچ ارتباطی با طالبان و سایر گروه های تروریستی داشته باشند.

۶: کسانی که خود را رهبران قومی قلمداد کرده و تاکنون تنها پیام های تسلیت و بیانیه های سست مطبوعاتی صادر کرده اند، باید بصورت جدی به مساله ی تامین امنیت مردم پرداخته و آن را در صدر فعالیت های خود قرار دهند.
۷: ما از نهادهای مردمی، موسفیدان، جوانان، دانشجویان و سایر قشرهای مردمی می خواهیم که اقدام به برگزاری اجتماعات مردمی کرده، وضعیت امنیتی را بررسی نموده و مردم را نسبت به خطرات رو به گسترش گروه های تروریستی همچون طالبان و همکاران داعش آنان آگاه سازند.

ما می خواهیم بر تاریخ رنج، کشتار و آوارگی نقطه پایان گذاشته شده و مردم در امنیت و صلح، به پیشرفت خود و کشور خود مشغول باشند. شرط اصلی پایان دادن به جنایت هایی که بیشتر از یک قرن در حال تکرار شدن است، آگاهی و اتحاد عمومی ما می باشد.

فعالان مدنی در شهر کابل
جمعه سوم دلو ۱۳۹۳ خورشیدی
برابر با ۲۳ جنوری ۲۰۱۵ میلادی

 عکس ها از : غلام علی شریفی٬ هادی دریابی٬ اسحق انیس و عید محمد رویش

 

In this article

Join the Conversation