نسل کشی و جنایات ضد بشری به روایت سراج التواریخ در افغانستان

نویسنده: غلام سخی ارزگانی
قسمت چهاردهم

تاراج ملک وهسـتی ملت شعـار تست
قاچاق پودر و می و افیون و بنگ،هم
«دستگیر نایل»

قاچاقبری افغانان کوچی به خارج کشور:
عمل قاچاقبری از سطح خوانین، استثمارگران و سایر اقشار طبقات حاکمه کشور خارج گردیده و حتا در بین مردم عام نیز تأثیرگذاشته بود. از این روی، همه وهمۀ افغانان دست وسیعی به قاچاقبری داشتند. در مناطق جنوب و شرق حتا علف چرها، درختان پسته، معادن، اراضی، جنگلات، آب ها و کوه ها بین اربابان مقتدر و خودکامه پشتون تبار تقسیم شده بود که محصولات را خلاف مصالح ملی کشور به خارج نقل می دادند.
اینک یک نمونه اندک آن تحت عنوان: رفتار ناهنجار طوایف افغان کوچی»، در سراج التواریخ چنین نگاشته شده است:
«و هم در این ایام، از خود سری و عمل به اشتهار قدغن غله در خارج مملکت بردن و قاچاق کردن ننمودن طوایف افاغنۀ بادیه نشین کوچی، شرحی به گوش صدق [دانیوش] حضرت والا رسیده، در روز بیست و ششم جمادی الاولی، جنرال شیر محمد خان، مقیم ارزگان و احمد خان، حاکم مقر و میر محمد حسین خان، حاکم حاکم غزنین و محمد رضا خان، حاکم قلات و سردار محمد انور خان، حاکم خوست و سردار گل محمد خان، حاکم ارگون و غلام قادر خان، حاکم جلال آباد را به یک مضمون فرمان و تاکید کرد که: «چون بردن غله و حبوبات و روغن و اشیای ماکولات و غیره اجناس کارآمد صرف معیشت ملت افغانستان، در مملکت مستعمرۀ دولت انگلیس، ممنوع و قدغن است و در این ایام دانستۀ سرکار ما شد که طایف ناصری و دفتانی و میاخیل و خروتی و ملاخیل و کندی، و متی و اسحق زایی و عموم افغانان کوچی از غلزایی و درانی وغیره که افغان نام برده می شوند، عمل به امر و قدغن پادشاهی نکرده، از بردن و حمل و نقل دادن غله وغیره اشیای ماکولیۀ ارزاقیۀ مملکت افغانستان جانب دیره جات و سند و هند و پنجاب، دست باز نمی دارند و پا پس نمی کشند و حکم پادشاهی را به هیچ نمی شمارند و همه را از طریق غیر معروف به قاچاقی و پنهانی حمل و نقل می دهند.» (۱)
از آن روز که قاچاق به عنوان یک سنت بین همه سرحد نشینان کشور به خصوص در میان افغانان جنوب، شرق، جنوب غرب تبدیل شده بود که شوربختانه، این میراث شوم نه تنها تا حال ادامه دارد؛ بلکه این بار با شیوه های نهایت گسترده و عصری بین افغانستان و کشورهای خارجی رائج گردیده است.
پس به این ترتیب، قاچاق به مثابۀ یک فرهنگ شوم دیرینه در زیر بنای ساختار و فرهنگ قبیلوی کشور ما ریشه دوانده و به اقتصاد افغانستان ضربۀ جبران ناپذیر را وارد آورده است.

سوزاندن ۴۲ نفر و ۴ جلد قرآنکریم توسط مردم ملاخیل افغان:
بی دادگری و جنایات ضد بشری اراکین دولتی با آن حدی رسیده بود که حتا کوچیان داخلی و خارجی با حمایت دولت تک قومی خویش؛ هرگونه ظلم، غارت، تجاوز، غصب ملکیت و نظایر این ها را بالای مردم هزاره با شدت تمام انجام می دادند. از جمله، مردم ملاخیل افغان، چنان با جنون وحشیانه علیه مردم بی گناه و بی دفاع هزارستان قد برافراشتند و تا توانستند بالای مردم هزاره هرنوعی از ستمگری و جنایت ضد بشری را انجام دادند.
اینک یکی از اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی مردم ملاخیل پشتون تبار را که دست به آتش سوزی قرآن شریف و مردم هزاره بردند، در این مدرک معتبر تاریخی ذیل چنین ملاحظه می گردد:
«و مردم ملاخیل از عدم بازپرسی امر مذکور که از قوه به فعل آوردند جسور شده، در روز بیست ماه صفر سنۀ ۱۳۴۲ قمری هجری، چهل و دو تن مرد و زن و شیخ فانی و طفل رضیع را در یک خانه از قوم چارصد خانه هزارۀ دایزنگی با چهار جلد کلام الله، که هزارگان آنها [را] شفیع ساخته بودند زنده به آتش سوختند و حکومت از ایشان نپرسیده،…» (۲)
جالب این بود که دولتمداران در از این جنایت کاران ملاخیل جویا نگردید و گویا خود را بی خبر نشان دادند. در واقعیت امر، سیاست دولتمداران شؤنیست در راستای نابودی هزارگان از سرزمین بومی شان بود که تا حدودی به این روش ضد انسانی و ضد اسلامی خویش موفق نیز شدند.
آیا ملاخیل های افغان تبار با کدام انگیزه و هدف، ۴ جلد قرآن و به تعداد ۴۲ تن از مرد و زن شیخ فانی و اطفال هزاره را زنده در شعله های آتش به خاگسترد مبدل نمودند؟
آیا این چنین جنایت که توسط این افراد قبایلی افغان در حق این مردم بی گناه و بی دفاع هزاره صورت گرفته اند، در تاریخ افغانستان وجود داشته است؟ از این جنایت ضد انسانی و ضد اسلامی مردم ملاخیل که این هزارگان را یکجا با قرآن در کام آتش فرو بردند، آیا وجدان سایر مردم بی گناه افغان تبار به طور دایم در عذاب و رنج نخواهد بود؟ چرا همه اقوام و به خصوص نخبگان شایسته، صادق، مجرب، عالم و مرد سالار کشو ما تا کنون از جمله از چنین جنایات گذشته عبرت نگرفته و با یک دیدگاه مدنی و مشترک به طرف ایجاد حیات نوین مادی، اجتماعی و معنوی دموکراتیک گام نمی گذاریم؟

حمل قاچاق به هند برتانوی:
از جمله، قاچاق در روابط روزمرۀ قبایل افغان چنان گسترده بود که هر فرد از آن ها به این عمل زشت قاچاقبری مبادرت می ورزید. به کلام دیگری، از جمله قاچاقبری در روح و خون افراد قبایلی آن گونه نفوذ کرده بود که همه نظام اجتماعی را فاسد ساخته بود.
این هم یکی از نمونه های قاچاقبری شیرین نام پوپلزایی که در تاریخ معتبر پادشاهی وقت چنین نگاشته شده است:
«و هم در خلال احوالی که به شرح رفت، شیرین نام فوفل زایی، چهل و نه بار اشتر کشمش، از راه تجارت به قاچاقی در چمن برده،…» (۳)
این هم یکی دیگری از انتقال اموال قاچاقی که توسط چند تن از مردم قندهار به هند برتانوی می باشد:
«و از دیگر سوی، در خلال احوالی که به شرح رفت، ولی محمد، برادر ماما شیر محمد نام دکاندار بازار قندهار، پانزده بار انجیر و پنج بار مویز آبجوش را از راه قاچاقی در بازار چمن برده بفروخت.» (۴)
پرسش این جاست که آیا دولت افغان تبار، از چنین قاچاقبری های غیر مشروع به خارج کشور آگاهی نداشت؟ چرا حاکمان پشتون تبار؛ قبایل افغان را از قاچاقبری عملآ منع نکرد و زمینه های شغل زراعت، صنعت و سایر دستگاه های تولیدی و معارف را برای ایشان در داخل مساعد ننمود تا قبایل پشتون به طرف حیات آبرومندانه مدنی، مترقی و ملی گام می گذاشتند و از توحش قبیلوی، بی سواد و بیابانگردی مذلت بار نجات پیدا می کردند؟
پس، عملآ به اثبات رسید که دولتمداران سنتی و میراثی افغان تبار نه تنها مصدر خدمت اندکی هم برای اقوام غیر از خود نشدند؛ بلکه برای طبقات مظلوم و محروم پشتون تبار افغانستان نیز نگردیدند که تاریخ به گونۀ مستند بدان گواهی می دهد. پس، از این به خوبی درک می گردد که حاکمیت های قبیله گرای پشتون تبار با همه اربابان کشور، دشمن شماره یک تمام اقوام مظلوم و تحت ستم کشور افغانستان بودند.

جنایت قاضی عبدالشکور خان در مورد هزارگان:
این قاضی حکومت، جنایات زیادی را علیه مردم بی گناه هزاره و ضد مصالح ملی کشور مرتکب شد تا اینکه از اثر شکایات مردم، از سوی دولت وقت روانه زندان گردید. جالب اینکه، بعد هم مذکور توسط حکومت از زندان آزاد شده و مؤظف به امور دادن اراضی هزارگان به افغانان شد.
در سراج التواریخ یکی از جنایت قاضی مذکور چنین درج گردیده است:
«و در عهد امیر حبیب الله خان سراج المله والدین معفو و از حبس رها گردیده و پس از چندی مأمور دادن املاک طوایف هزاره به افغان شده، قبایل زیادی از هزارگان را بی وطن و فرار خاراجه ساخت.» (۵)
دولت افغان تبار نه تنها عامل همه نسل کشی ها، آوارگی ها، خشونت ها، بیکاری ها و سایر جنایات سازمان یافته علیه همه مردم مسلمان و غیر مسلمان در کشور بود؛ بلکه باعث پرورش جنایت افراد رسمی و عادی نیز شدند. علاوه برآن، این جانیان با توزیع زمین های مردم اسیر هزاره، زمینه های عملی فرار آنان را به خارج نیز مساعد نمودند.
خیانت میرزا محمد خان هزاره تبار:
در قسمت های گذشته از تظلم، غارت، تجاوز، خشونت، تصرف زنان، قتل و سایر جنایت ضد بشری که توسط حکام افغان، افواج غیر افغان، طبقات مستبد تاجیک، هزاره، افغان، بلوچ وغیره بالای همه اقوام کشور و خاصتآ بالای هزارگان اسیر و بی گناه انجام شده بودند، با تأسی از صفحات مسلسل تتمۀ جلد سوم، جلد چهارم بخش نخست سراج التواریخ با رسالت امانت داری و بی طرفی گزیده های ویژه ای را نبشته و در اختیار علاقمندان کنونی و آیندگان تقدیم نمودم تا خود آن ها، حق را از باطل دریابند. و بعد به خاطر تحقق نظام مردم سالاری با زیر عقلانیت، آگاهی لازم سیاسی و غنای فرهنگی؛ دست به مبارزات تدریجی و طولانی بر ضد جهل، استبداد، طبقات ستمگر و ساختارهای عقب نگهداشته ببرند. در همین رابطه، با بی طرفی خویش، جنایت فرد هزاره را نیز بیان داشته و از منافع برحق و مظلوم هر قوم و قبیله دفاع کرده و خواهم نمود.
در زیر عنوان: «خیانت میرزا محمد خان هزاره»، در سراج التواریخ این چنین درج گردیده است:
«و از دیگر سوی، در خلال واقعات مسطوره، ده هزار روپیۀ کابلی، که میرزا محمد خان نام، از هزارۀ قلعۀ نو، تابع هرات، خیانت کرده و از دفتر سنجش بر عهدۀ او مکشوف افتاد، سپهسالار فرامرز خان را در روز سیزدهم ارقام رفت که تحصیل و تحویل خزانه نماید. و این میرزا محمد خان، در عهد امیر حبیب الله خان سراج المله والدین به منصب منشی حضور شهزادۀ آزاده، سردار حیات الله خان، نایل آمده معزز گشت.» (۶)
خیات و جنایت تنها توسط حکام فرعون صفت وقت علیه مردمان بیچاره و بی گناه کشور تعمیل نگردیدند؛ بلکه توسط اربابان، استثمارگران و سایر اقشار طبقاتی پشتون، هزاره، تاجیک، اوزبیک، تورکمن، بلوچ، بیات، قزلباش، قزاق، ایماق، اهل هنود، یهود، بودایی وغیره نیز بالای همه ای اقوام مظلوم و بی دفاع کشور صورت می گرفتند. علاوه برآن، خیلی از افراد همه اقوام فوق الذکر افغانستان نیز گاه و بیگاه در خشونت، سرقت، قاچاق، قتل و سایر جنایات ضد بشری نقش داشتند که من به روایت سراج التواریخ تا جائیکه ممکن بوده، مطالب را انتخاب نموده به دست نشر سپردم تا اقلآ وجدانم را اندکی در افشای استبداد و دفاع از حقوق محروم راضی کرده باشم.
پس، بی دادگری و خیانت را که من جمله، از سوی هر فرد علیه شخص دیگری و یا از سوی یک جمع بر ضد جمع دیگری صورت گرفته، که بر اساس مدارک سراج التواریخ با جرأت در میان گذاشتم و به این صورت از تبعیض ناروا عملآ پرهیز نمودم که برخورد انسانی و مدنی می باشد.

غارت آثار تاریخی:
هر جامعه دارای سوابق تاریخی نیز است که شناخت، ترقی و شگوفایی آن جامعه مربوط به داشته ها و آثار تاریخی شان می باشد تا بر اساس آن ، به ضرورت زمان پاسخ مثبت و مدنی داده شود.
هرچند این حیطه باستانی از زیر بنای تاریخی کهن برخوردار بوده و آثار تاریخی زیادی در این کشور بودند که شوربختانه طی این قرون آخیر اکثر به غارت رفته و تلف شدند و هویت تاریخی این میهن باستانی ما خدشه دار گردیده است. پس، غارت آثار تاریخی کاملآ عام بوده که حتا دامنۀ آن تا اکنون نیز میرسد.
تحت عنوان:« از زیر خاک برآمدن چند روپیۀ مسکوک شاه جهان»، طبق نبشته سراج التواریخ چنین نقل گردیده است:
«و هم در خلال احوال مسطور، خداویردی و دولت محمد نامان، از متوطنین رستاق، دوصد و سی و پنج روپیه از مسکوک شهاب الدین شاه جهان مغول، که در اواسط قرن یازدهم سلطنت هند داشت و در عهد خویش بلخ و بدخشان و بخارا را فتح کرده، نظر بی، امیر بخار را، با اهل و عیالش در کابل آورد، از زیر خاک یافته بعضی کلمه دار و برخی بی کلمه بودند و محمد عثمان خان حاکم رستاق، آگاه شده شصت و نه روپیه را خود او و چهل و نه روپیه را محمد خان اجیدن از ایشان گرفته و حاکم مذکور، از جمله ده روپیه را ارسال حضور داشته، ماجرا برنگاشت.» (۷)
ناگفته نماند که در طی این نیم قرن آخیر، خیلی از آثار تاریخی کشور به خصوص در جنگ های داخلی غارت شده و به خارج انتقال یافتند. و حتا بسا از داشته های تاریخی که در زیر خاک دفن بودند و با کندن کاری های غیر فنی وغیر قانونی توسط دست اندرکاران امور بدست آمده و بازهم به خارج برده شده اند. به این صورت نیز، پشتوانه آثار تاریخی ما صدمه دید.
قاچاقبری کوچی ها به هندوستان:
کوچی های افغان، خوب ترین محصولات کشور را به خارج و خاصتآ به هند برتانوی به طور قاچاقی انتقال می دادند و از آنجا اموال ناکارآمد و تجملی را به صورت غیر مجاز داخل افغانستان می کردند که به صورت عمده آن ها را بالای مردم هزارستان حتا به زور نیز به فروش می رساندند.
اینک تحت عنوان: «قاچاقی نمودن تجار پشت رود»، در مورد قاچاقبری کوچیان در سراج التواریخ چنین می خوانیم:
«و هم در خلال واقعاتی که رقم شده آمد، بعضی از تجار مردم کوچی علاقۀ فراه، دوصد و سی و پنج بار اشتر پشم، که خراج گمرک آن چهل و هفت هزار و سی و پنج روپیه و ثلث یک روپیه به شمار می آمد، به قاچاقی از راه غیر معروف در شالکوت به تجار تبعۀ دولت انگلیس بفروختند…» (۸)
بازهم در مورد قاچاق کوچیان افغان از داخل کشور به خارج در سراج التواریخ چنین نقل گردیده است:
«و از دیگر سوی در روز بیست و نهم ذیحجه مردم قبیلۀ رهوخان و زاهدخان و عطامحمد خان، قافلۀ بزرگی از احمال پشم و روغن و گوسپند و اسپ آماده کرده خواستند که بدون خراج گمرک از بندر ارغونی جانب شالکوت عبور دهند…» (۹)

تا این صفحه گزیده های از جلد چهارم سراج التواریخ، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۸ هجری را، با رسالت امانت داری تا جائیکه ممکن بوده، جمع آوری کرده با تحلیل ها و نقدها از طریق سایت های وحدت نیوز، آریایی، نمای نزدیک، غرجستان، کابل پرس، جبهه ملی افغانستان و شبکه سراسری مردم هزاره در اختیار علاقمندان کنونی و نسل های آینده تقدیم نمودم تا به آگاهی و سطح دانش تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش دیگر هم بیافزایند و گام های استوارتری را در جهت تحقق آزادی از اسارت های گوناگون و مایه گزاری نظام مردم سالاری در کشور بردارند.
و در این مرحله، گزیده های از جلد چهارم سراج التواریخ، بخش دوم را مانند گذشته به سلسله صفحات آن نقل نموده و مضاف برآن، مختصری از آیات قرآنی، اشعار، نظریان دیگران، تحلیل ها، نقدها و تفسیرهای را نیز بدان ضمیه خواهند گردید.

شکایت از جنایات متعدد دوست محمد خان:
دوست محمد خان سرپرست مهاجرین در توزیع ناحق اراضی مردم هزاره برای افغانان داخلی و خارجی خویش شهرت تمام داشت و از سوی دیگر، در هر گونه تظلم علیه هزارگان مقام نخست را دارا بود. مزید برآن، به خاطر تحقق منافع غیرمشروع شخصی خویش نیز دست به جنایت برد.
در زیر عنوان: «عرض مردم مهاجرین از دوست محمد خان»، این چنین حکایت گردیده است:
«و از دیگر سوی از خلال احوالی که رقم شده آمد، رؤسا و سرکرگان افغانان مهاجر و ناقل، از دست دوست محمد خان سرپرست خود که به نان ایشان جیره و بذر و تقاوی از دولت گرفته و به ایشان نداده، به کتاب دفتر، پا به مهری از رسیدن آنها حاصل کرده بود و قرار قرا داد سه سال برایشان حواله شد، امر حصول تا سه سال دیگر صادرگردیده. چون ایشان نگرفته و پا به مهری داده بودند، درکابل آمده یکصدو و هشتاد و شش فقره به عرض رسانیدند.» (۱۰)
دوست محمد که مجری سیاست های شوم و ضد انسانی دولتمداران فرعونی وقت بود، با توزیع ناحق زمین های مردم بی گناه هزارستان برای پشتون های داخلی و خارجی، بزرگ ترین خدمت را به غرض تداوم استبداد سنتی و استعمارگران انگلیس و روس در افغانستان نمود و قبایل افغان را در بی سوادی، ستمگری، خشونت، تطاول، تجاوز و غصب اراضی مردم هزاره، کافرستان، تاجیک، اوزبیک، اهل هنود، یهود، ایماق، قزاق وغیره ترغیب و مورد هر گونه حمایت قرار داد. درضمن، آیا این یک دشمنی دیگری به طبقات محروم و مردم مظلوم پشتون تبار در افغانستان نبود؟

طبق فرمان دولت وقت برای مهاجرینی که زمین های ضبط شده ای هزاره ها را می خواهند یا خیر؟
دولتمداران ستمگر وغیر دموکراتیک افغان که مغایر شرع شریف و اصول انسانیت؛ اراضی مردم هزارستان را ضبط و بعد آن ها را برای قبایل مختلف از قوم پشتون داخلی و خارجی به ناحق بخشش کردند، آیا این بیانگر نیات نژادپرستانۀ آنان در نابودی مردم بی گناه هزاره از سرزمین اجدادی و بومی شان نبود؟
«فقرۀ سوم، مالیات ایشان را معین و مقرر چنان دانند که تا سه سال از ایشان دیناری نستانند، مگر در سال سوم تقاوی را ادا نموده، در سال چهارم مالیات را به قسم سه کوت بدهند، زیرا تمام اراضی و مزارع ضبطیه سه کوت و ثلث آن بهرۀ بیت المال و دو ثلث آن حق زارع و تخم و مخارج ضروریه زراعت است. و در این حکم مهاجرین هر قوم افغان و تاجیک و بلوچ وغیره مساوی اند و باهم فرقی ندارند…
فقرۀ پانزدهم، در باب زمین برای دهقانان املاک ضبطی که به مهاجرین داده شده اند، حاکم هر علاقه از خود آنها بپرسد که در باب زمین گرفتن در هزاره جات میل رفتن دارند یا خیر؟ و جواب لا و نعم حاصل کرده به حضور آگهی دهد که سررشتۀ ایشان فرموده شود.» (۱۱)

قاچاقبری افغانان قندهاری:
قبایل مختلف افغانان قندهاری در شغل قاچاقبری از داخل به خارج و از آنجا به داخل افغانستان شهرت تمام داشتند. به خاطر اینکه دولتمدان افغان با نحوی از انحاء در عقب قاچاقبران از جنوب تا شرق و از شمال تا غرب نیز قرار داشتند و در این رابطه، در پی تحقق منافع سیاسی و طبقاتی خویش بودند.
تحت عنوان: قاچاقی نمودن تاجران نواح قندهار»، در سراج التواریخ این گونه نوشته شده است:
«و از دیگرسوی درخلال احوالی که به شرح [رفت]، مشکو و محمد رحیم و پایو نامان از خیل رهو یعنی رئوف و ساعت ملوک و فیضو و غلام نامان، پسران و اقوام مرادخان و فقیرمحمد خان بادین زایی، گوسپند وپشم و روغن تجارتی با خود برداشته، بدون ادای خراج گمرک از راه غیر معروف، به قاچاقی روی به سوی چمن نهادند…» (۱۲)
آیا این چنین قاچاقبری ها، باعث تشهیر و نهادینه سازی خیانت در تقویت ساختار و فرهنگ منحط قبیلوی در افغانستان نگردید و میراث شوم آن حتا تا کنون در کشور باقی نمانده است؟ آیا حال، قاچاقبری های سازمان یافته و هدفمند از راه های زمین و هوایی به کشورهای خارجی صورت نمی گیرند؟
خیانت قاضی ملا عبدالرحمن وردک:
مقام قضاء برای این بوده که حق را از باطق تشخیص کرده و حق را به صاحبش بازگرداند تا عدالت در جامعه تحقق یابد؛ اما قضات وقت هم مثل سایر حکام جلاد کشور با هر گونه جنایات سازمان یافته و هدفمند علیه مردم بی دفاع و مردم مظلوم کشور آلوده بودند.
تحت عنوان:«تحریک سرقت نمودن قاضی عبدالرحمن دزدان چخانسور را»، در سراج التواریخ چنین می خوانیم:
«و از دیگر سوی، در خلال واقعاتی که به شرح رفت، سلیمان و محمد عظیم و تاج محمد نامان، از مردم چخانسور تبعۀ این دولت، به تحریک و تلقین و ترغیب ملا عبدالرحمن وردک، قاضی محکمۀ شرعیه چخانسور، راه سرقت و غارت جانب سرحد کرمان ازمملکت ایران برگرفته، یک نفر زن شوهردار را با یک دختر و یک پسر به سرقت و تغلب برداشته با خود درچخانسور آوردند و دختر را به قاضی عبدالرحمن سوغات داده، زن را تاج محمد مذکور با آن که مطلقه و از روز آوردنش تا وقت عقد نکاح سه ماه و ده روز ایام عدۀ او نگذشته بود، قاضی عبدالرحمن عقد مزاوجت او را با تاج محمد دزد بربست و شوهر آن زن با حیدر بیگ نامی، از بزرگان مردم کرمان و چند نفر از قوم خود، از راه تفحص و تجسس وارد چخانسور شده دریافت که دختر را قاضی و زن را تاج محمد در آغوش وصال و ملک یمین کشیده اند. پس از حصول علم، خواستار زن و دختر و پسر آمد و چون دختر و را قاضی تصرف کرده بود جواب داد که او را از خود راضی کرده ام و برعلاوه مربی و جانبدار دزدان شده، زن و پسر را نیز ندادند.» (۱۳)

سردار نصرالله خان، زمین های هزاره را به افغانان داد:
سردار نصرالله خان پسر امیر حبیب الله خان زنباره و نواسه امیر عبدالرحمن خون آشام بوده که با تقلید از سیاست های ضد انسانی و ضد اسلامی گذشتگان شان در غصب و توزیع زمین های ناحق هزارگان به افغانان دست به کار شد.
تحت عنوان: «دادن املاک هزاره به افغان»، در کتاب سراج التواریخ عصر پادشاهی وقت چنین نقل گردیده است:
«و هنگام، شهزادۀ محترم سردار نصرالله خان سرکردۀ عموم دفاتر پادشاهی و امور و مهام کشوری، به عزم افزودن مالیات دیوانی محمد عمر خان را با ملا سید شریف و ملا عبدالکریم و ملا شیر گل، مساحان مزارع و مساقات، مامور زمین دادن و تعیین مالیات کردن مردم مهاجر قوم کاکر ده محمد اخلاص خان تعلق محمد رضا خان، حاکم قلات را نیز فرمان کرد که «از موضع چله کور شروع در دادن زمین کرده تا موقع شوی دماره و نیک وغیره موطن مردم هزاره که جا شوند، هر یک از مردان را سه جریب اعلی و زن را نصف آن از مزارع طوایف هزاره مساحات و پیمایش کرده بدهد…» (۱۴)
منش ها و کنش های غیر انسانی حکام خود کامه بارکزایی بالای طبقات محکوم کشور و خصتآ بالای هزارگان اسیر از شهرت زیادی ضد بشری برخوردار بود که در تاریخ کمتر واقع گردیده است.
پرسش این است که چرا منتقدین همواره گذاشته های منفی را نقد و مثبت را مورد ستایش قرار می دهند؟ آیا این صرفآ یک نگاه خشک و خالی به گذشته است و برای بدست آوردن نگاه به جلو و یا آینده نیست؟
ناگفته نماند که آگاهی از گذشته های تاریخی، انسان را به شناخت وضع موجود و آماده برای رهایی از هرگونه موانع و اسارت ها در جهت ایجاد پایه های همبستگی مذهبی، وحدت ملی، دولت مستقل ملی، ملت واحد و تحقق نظام دموکراسی در آینده افغانستان تجزیه ناپذیر و تابان می نماید؛ فلهذا در این همین رابطه است که گزیده های مختصر را از سراج التواریخ برچیده و تا حال به خوانش علاقمندان گرامی خویش تقدیم نمودم تا خود در زمینه به داواری عادلانه بنشینند و آن گاه به آینده نگاه مثبت و مدنی نمایند.
ادامه دارد
تاریخ: یکشنبه ۱۵ ثور ۱۳۹۲ خورشیدی برابر با ۵ می ۲۰۱۳ میلادی/ کابل
—————————————————————————————————-
منبع:
(۱) – ص ۶۹۸ و ۶۹۹«سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۲) – ص ۷۰۷ – «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۳) – ص ۷۳۶ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۴) – ص ۷۴۱ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۵) – ص ۷۴۶ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۶) – ص ۷۵۴«سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۷) – ص ۷۶۰ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۸) – ص ۷۶۲ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۹) – ص ۷۶۷ «سراج التواریخ»، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰ خورشیدی/ کابل.
(۱۰) – ص ۸ «سراج التواریخ جلد چهارم، بخش دوم وقایع سال های ۱۳۱۹- ۱۳۲۲ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب، ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰/ تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه، آدرس: کابل، جوی شیر، بازار کتابفروشی، کوچه چهارم.
(۱۱) – ص ۱۲ و۱۵«سراج التواریخ جلد چهارم، بخش دوم وقایع سال های ۱۳۱۹- ۱۳۲۲ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب، ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰/ تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه، آدرس: کابل، جوی شیر، بازار کتابفروشی، کوچه چهارم.
(۱۲) – ص ۲۱ «سراج التواریخ جلد چهارم، بخش دوم وقایع سال های ۱۳۱۹- ۱۳۲۲ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب، ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰/ تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه، آدرس: کابل، جوی شیر، بازار کتابفروشی، کوچه چهارم.
(۱۳) – ص ۶۷ «سراج التواریخ جلد چهارم، بخش دوم وقایع سال های ۱۳۱۹- ۱۳۲۲ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب، ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰/ تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه، آدرس: کابل، جوی شیر، بازار کتابفروشی، کوچه چهارم.
(۱۴) – ص ۷۰ «سراج التواریخ جلد چهارم، بخش دوم وقایع سال های ۱۳۱۹- ۱۳۲۲ هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب، ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، ۱۳۹۰/ تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه، آدرس: کابل، جوی شیر، بازار کتابفروشی، کوچه چهارم.

In this article

Join the Conversation