هزاره های مقیم کانادا در نقش سیاهی لشکر

991 0

حسین زاهدی

شام هنگام، ۱۴ جنوری میان جمعیت نزدیک به یک هزار معترض مقابل کنسولگری پاکستان در تورنتو ایستاده ام و شعارهای که از بلند گو گفته می شود را با تمام قدرت تکرار می کنم،( لبیک یا حسین، لبیک یا حسین)(لعنت بر یزید و پیروان یزید) … هنوز سخنرانی شروع نشده است در میان انبوهی پلاکارت ها که شعار های مذهبی در آن نگاشته شده بود، حدود ۱۰- ۱۲ تا پلاک کارت، با کلمه “هزاره شیعه” یا “شیعه هزاره” یا (نسل کشی هزاره را متوقف کنید)و از این قبیل شعارها نیز به چشم می آمد و نشاندهنده ی آن بود که این تظاهرات برای حمایت از مردم هزاره کویته سازماندهی شده است.
DSC00145
برای یک لحظه متوجه شدم که همان پلاک کارت ها یکی یکی جمع می شوند و سه نفر مامور هستند تا این پلاک کارت ها را جمع آوری کنند، بیدرنگ خودم را به آن سه تن می رسانم و دلیل جمع آوری آن شعارها را می پرسم، به زبان اردو می گویند در کویته شیعه ها شهید شده اند لازم نیست این شعار ها مقابل کامره ها نمایش داده شود؛ می پرسم مگر در حادثه علمدار رود کویته هزاره ها کشته نشده اند، کوتاه جواب می گوید: اکنون وقت مناسب برای صحبت کردن روی این موضوع نیست، جمله اش هنوز تمام نشده بود یکی از آن سه نفر با خشم از من می پرسد تو کی هستی که از این قبیل سوالها می کنی؟ جواب من کوتاه بود و گفتم: من هزاره هستم، انسان هزاره، و وارث خون کشته شده های کویته؛ نفر سومی وسط حرفم می پرد. ببین برادر ما امروز اگر جمع شدیم بخاطر همین مردم است، “مردم شما” ! فرق نمی کند که آنجا از کدام قوم کشته شده است برای ما شیعه بودن آنان مهم است. دوباره می پرسم چه اشکال دارد که این پلاکارت ها که در حال جمع کردن آن هستید نیز دست مردم بماند؟ دوباره همان جوان خشم گین با صدای بلند که گویا میخواست از صدای بلند و خشمگین اش بترسم جواب می دهد اجازه نیست و لازم هم نیست! تعداد از جوانان هزاره نیز کنار من ایستاده بودند، از مامورین جمع آوری پلاکارت ها با لحن بسیار مهربانانه خواستم تا آنها را برگرداند و مانع بلند کردنش نشوند؛ گویا سخنان که با احترام و خواهش همراه بود کارگر نمی شود بچه های هزاره با آنان به درگیری لفظی می پردازند، جمعیت زیادی از معترضین متوجه سر و صدا جوانان هزاره و پنجابی های پاکستانی می شود، سرانجام پس از مشاجره ی زیاد آنان کوتاه آمدند و ما اجازه یافتیم پلاکارت ها را بلند کنیم.
تا پایان تظاهرات آنشب من همچنان همراه با جمعیت (لبیک یا حسین گفتم و بر خاندان بنی امیه لعنت فرستادم) البته چند شعار سیاسی دیگر نیز تکرار شد و من تکرار کردم و دیگران نیز.

در راه برگشت به خانه حدود بیشتر از یک ساعت را باید رانندگی می کردم و در همین فاصله به اتفاقات که آنشب در تظاهرات رخ داده بود فکر کردم و به نتایج تظاهرات که توسط غیر هزاره ها رهبری و سازماندهی شده بود اندیشیدم.
سوالات متعدد ذهنم را مشغول نمود بود؛ مانند : چرا باید دیگران بنام مذهب هویت مرا (هزاره) انکار کنند؟ چرا ما مردم هزاره مقیم کانادا مخصوصا شهر تورنتو سیاهی لشکر دیگران باشیم؟ چرا باید بدیگران اجازه بدهیم تا از جنازه های ما مردم استفاده سیاسی و گروهی نمایند؟ چرا ما مردم هزاره مجبور می شویم در تجمعات شرکت کنیم که از آن رژیم اخندی ایران و جریانهای ولایت فقیه و حزب الله لبنان بهرمند شوند؟ و چرا های دیگر …

در ده هم مارچ ۲۰۱۳ قرار شد یک تجمع اعتراضی دیگر برگزار شود البته اینبار برگزار کنندگان آن پاکستانی و ایرانی نبودند، تعداد از جوانان با احساس و متعهد از قوم هزاره مقیم تورنتو مصمم شده بودند تا صدای مظلومیت مردم شان را بلند کنند، یکی از این جوانان با من در تماس می شود و جزئیات برنامه را توضیح میدهد و از من میخواهد تا با آنان همکاری کنم، من نیز بلافاصله جواب مثبت میدهم البته من نظرات خودم را بر چگونگی راه اندازی تظاهرات ابراز کردم و آنان بی هیچ مخالفت قبول کردند، گویا برنامه آنان همان بود که من میخواستم، باهم کار را آغاز کردیم یک هفته وقت داشتیم تا به همه ی امور رسیدگی شود جوانان بیتشر کار کردند و من به دلیل دور بودن راه تنها از طریق تلفن و انترنت کارهایم را انجام میدادم. ده هم مارچ فرا می رسد و جمعیت انبوهی از مردم از تمام اقوام گرد آمده بودند، نمایندگان نهاد های مختلف افغانستانی حضور داشتند و با ما همصدا شدند. در همایش ده هم مارچ نه “به یزید لعنت فرستادیم و نه هم لبیک یا حسین گفتیم” چون باور داشتیم که هیچ یک از این شعار ها رهایی دهنده و مداوا کننده ی “درد و رنج” مردم ما نیست. چه بسا نفرت ها را بیشتر و گره مشکلات مردم را محکم می سازد و ما مردم را منزوی تر می نماید.
تظاهرات دهم مارچ با تمام کمی و کاستی هایش حرکت موفق بود، فرصت شد تا تمام مردم از اقوام مختلف باورهای متفاوت جریان های گوناگون در یک صف و برای یک هدف کنار هم بی ایستند.

این مقدمه بهانه ی شد تا پیرامون نیاز مبرم جامعه هزاره ی های کانادا مخصوص آیالت آنتاریو به داشتن آدرس مشخص قومی اشارات داشته باشم که امیدوارم نخبگان مردم، دانشجویان و فعالین اجتماعی سیاسی فرهنگی و بزرگان دلسوز و سرمایه داران قوم دوست به این موضوع توجه جدی نمایند.

هویت قومی و نقش آن در جامعه
ما یک هویت واحد داریم که به آن هویت “انسانی” گفته می شود و اگر مشخص تر هویت خویش را معرفی نمایم به رنگها و قومیت دسته بندی خواهیم شد؛ از آنجا که قوم و نژاد از مسایل دیرپای جوامع بشری است، و تا کنون نیز ادامه دارد. سخن گفتن از یک واحد قومی و منافع آنان به هیچ عنوان بمعنی برتری آن قوم بر سایر اقوام نیست “هویت یافتن چیزی، یعنی معنادار شدن آن است و بحران هویت زمانی شکل می گیرد که آن چیز معنای خود را نزد افراد و جوامع از دست می دهد” ما مردم هزاره مقیم کانادا دقیقن در آستانه ی بحران هویت قرار داریم و “در تجمعات مختلف به جز سیاهی لشکر شدن نقش فراتر از آن نداریم و نمی توانیم بازی کنیم ” از آنجا که کشور کانادا متشکل از میلیت ها، رنگ ها و اقوام مختلف شکل گرفته است، و قانون اساسی این کشور نیز بر بنیاد چنین شکل بندی ها بنانهاده شده و حمایت می شود، داشتن یک نهاد و یا اتحادیه ی قومی که بتواند پاسخ گوی نیاز های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ما در چارچوب قانون اساسی این کشور باشد ضرورت مبرم و یک فرصت استثنای است، پس چرا مردم هزاره مقیم کانادا از این فرصت در راستای زنده نگهداشتن فرهنگ عنعنات و در (داد و گرفت ها) و تامل با احزاب سیاسی این کشور و از امکانات که با تلاش و کوشش می تواند فراهم شود استفاده نکنند!؟
در کشور مانند استرالیا، دانمارک، برتانیا … مردم هزاره ساکن آن کشور ها به اهمیت هویت قومی خویش بخوبی واقف اند، آنان با ایجاد سازمان ها، کمیته ها، انجمن ها، فدارسیون های قومی … هم توانسته اند در راستای حفظ عنعنات و فرهنگ کهن شان که شناسنامه هویت قومی شان میباشد فعالیت های چشم گیر داشته باشند و هم در تاملات سیاسی با نهاد های دولتی و سیاسی آن کشورها وارد کار و زار سیاسی گردند، و از طرف احزاب سیاسی آن کشورها به عنوان تاثیر گذار بودن این نهاد ها و در پروسه های سیاسی و اجتماعی به حساب بیایند، و در پی تامل و داد و گرفت با این نهاد قومی شوند. به عنوان مثال در شهر لندن پایتخت برتانیا فعالین مردم هزاره ی آنجا توانستند در طول یک سال دو بار پارلمان آن کشور را وادار سازد که بحث های سودمند بخاطر کشتار مردم هزاره در کویته انجام دهند که موجب فشار برای حفظ جان شهروندان هزاره مقیم پاکستان بر دولت پاکستان شد. در کشور استرالیا انجمن زنان هزاره مقیم آن کشور با فعالیت های چشم گیرشان توانسته است از آدرس هزاره های آن کشور محبوبیت خوب و تاثیر گذار در نهاد های دولتی و پارلمان کشور داشته باشد. فعالیت های فرهنگی و گسترده ی که در استرالیا توسط انجمن ها و نهادهای قومی صورت گرفته به خوبی در افکار عمومی مردم استرالیا جا افتاده و شناخت مثبت از فرهنگ، عنعنات و نگرش مردم هزاره نسبت به جامعه ی که در آن زندگی می کنند معرفی گردیده است.

مراکز موجود و محدویت های قابل درک
روز جمعه اول مارچ ۲۰۱۳ در جامعه ی اسلامی افغانهای شهر تورنتو، مراسم یاد بود از سوی این نهاد بخاطر کشتار مردم هزاره در کویته گرفته شده بود، یک هفته قبل از برگزاری آن مراسم با یکی از دوستان در کادر رهبری “جامعه اسلامی” تماس گرفتم و ضمن ستایش و تشکر از حرکت شان پیشنهاد خودم را نیز بدینگونه مطرح کردم: (آقای ضرابی عزیز سلام،گرفتن مراسم یاد بود برای شهدای کویته توسط این مکان مذهبی قابل ستایش است، اما کاش در کنار این مراسم حرکت مفیدتر انجام شود. بطور مثال: از نمایندگان احزاب کانادا یا هم نمایندگان پارلمان و مسوولین دولتی در این مراسم دعوت گردد و از آنها خواسته شود تا در برابر این حادثات بی تفاوت نباشند.( ایشان در پاسخ نوشتند: (زاهدى عزیز سلام و سپاس از پیشنهاد خوب شما. البته در زمینه جلب توجه و حمایت مقامات دولتى و نمایندگان پارلمان گام هاى بزرگى تاکنون برداشته شده است. چیزى که به نظر ما جاى آن خالى بود یک حرکت و گردهمایى فرا مذهبى و قومى در میان همه ى افغان ها در این شهر است….چرا که این جنایت با این که علیه شیعه و هزاره است اما از منظر بزرگ تر جنایت علیه بشریت است و لازم است که افغان ها صرف نظر از گرایش هاى قومى و مذهبى شان با حضور شان در این مراسم این جنایت هاى ضد انسانى را محکوم و مذمت کنند.)
نکته ی منفی در این پاسخ دیده نمی شود هر چه است مثبت است؛ البته یاد آور گردم که تا اکنون در کشور کانادا هیچ حرکت که بتواند در سطح پارلمان و یا نهادهای کوچک دولتی و غیر دولتی بخاطر کشتار مردم هزاره، صدای انعکاس داده شده باشد و جلب توجه کرده باشد، نشده است. بصراحت می توانم بگویم که از کشتار مردم هزاره تمام هموطنان ما با تمام گرایش های موجود در سراسر دنیا متاثر شده بودند و آن اعمال ضد انسانی را تقبیح و محکوم نمودند و انتظار غیر این هم نمی رفت.
اینکه مراکز مذهبی نمی خواهند از ادرس این مکانها برای جلب توجه دولت و پارلمان کشور کانادا حرکت انجام گردد، بنظرم مسئله کاملن روشن است. اکثر نهاد ها موجود، وظایف و مسوولیت های مشخص دارند و این شاخص بندی ها منجر می شود تا در حد و حدود مشخص خودشان فعالیت کنند، و اینگونه است که محدودیت بوجود میاید و نمی توانند فراتر از آن محدودیت ها حرکت را انجام دهند، هرچند که در توان آنان باشد.
بطور مثال در مراکز مذهبی نمی توان آنطور که شایسته است از جشن نوروز و یا روزهای مهم دیگر تجلیل نمود و حریم این مکان های مقدس چنین اجازه ی را به مردم نمی دهد، جشن ها معمولن با خوشی و رقص و پایکوبی و لبخند باید برگزار شود اما چنین امکان در چنین مکانهای وجود ندارد.
مراکز مذهبی بر اساس عقاید مذهبی استوار است و باید چنین باشد، نه قومیت مطرح است و نه مرز می شناسد تنها مرز و دیوار موجود باور ها و اعتقادات دینی و مذهبی است و نمی توان انتظار داشت که از سوی این مراکز کاری های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی لازم و بزرگتر انجام گیرد.

نهاد های فرا قومی و نقش کمتر
مردم هزاره از آنجا که همیشه در باورها اقلیت تلقی شده اند و در اقلیت نگهداشته می شوند، بصورت طبیعی نقش کمتر در فعالیت و رهبری نهاد های فرا قومی به آنان داده می شود، و از آنجا که مردم هزاره آسیب پذیر ترین مردم هستند، نمی توانند در صورت روبرو شدن با وقایع، حوادث و بحران های که همیشه با آن مواجه می باشند، عکس العمل موثر داشته باشند و از آسیب پذیری مردم خودشان در حد توان جلوگیری کنند و به صورت سازمان یافته و موثر به یاری آنان بشتابند. الحق که نهاد های ملی و مذهبی فعالیت های چشمگیر در قالب و چارچوب های مشخص خودشان داشته اند و قابل ستایش می باشد.

نتیجه
همانطور که به اختصار در این یاداشت ذکر گردید، هزاره های مقیم آیالت انتاریو با الگو گیری از نهادهای قومی در سایر کشورها و موثریت آن در فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی؛ با ایجاد یک نهاد فراگیر قومی فارغ از هر گونه گرایش های مذهبی و درون قومی می توانند در کنار اینکه نهادهای ملی و مذهبی موجود را تقویت و حمایت نمایند، با داشتن یک آدرس مشخص و یک نهاد مشخص قومی، فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را بدون محدویت ها و مصلحت های رایج به پیش برده و سازمان یافته تر و مفیدتر در این کشور ابراز موجودیت نمایند و تنها سیاهی لشکر بودن باقی نمانند.
نگارنده امیداوار است که بزرگان قوم، فرهنگیان، نخبگان، و دانشجویان دانشگاه ها که نیرو و انرژی اصلی مردم برای پیش برد حرکت های همگانی محسوب می گردد به این مهم توجه نمایند.
منبع: کابل پرس

In this article

Join the Conversation