“درد افشار” دلیل مرگ یک فیلمساز

یما پایدار

درسال ۲۰۰۶ بود که خبرناگهانی خودکشی “کرستوف دی پونفیلی” نویسنده، خبرنگار ومستند سازفرانسوی که برای افغانستانی ها نیز نسبتن آشنا بود، دررسانه های جهانی به نشررسید.

خودکشی آقای “دی پونفیلی” درحالی صورت گرفت که آخرین فیلمش که درباره “پنجشیر” و به باورخودش دروصف قهرمانان این وادی بود، درمرحله تدوین نیمه کاره بجایش ماند و خود راهی دیار یارگردید. چندی پس ازمرگ وی، کارفیلم توسط خانواده اش تمام شد و با عنوان “ستاره یک سرباز” اول درپاریس و بعد هم درکابل به نمایش گذاشته شد.

” کرستوف دی پونفیلی” که شهرت نسبی اش را منحیث مستند ساز به خاطرمعرفی “احمد شاه مسعود” درفرانسه وسایر کشورهای غربی کسب کرده بود، با عشق و علاقه خاصی که به افغانستان و مردمان آن داشت، از سال ۱۹۸۱ میلادی بارها و بارها به این کشور سفر نموده وحدود بیش ازدو دهه با “احمد شاه مسعود” نشست و برخاست داشته، به حدی که دوستی خاصی بین آنها شکل گرفته بود.

درواقع ازاین دوستی هردوطرف سود می بردند؛ اما این ” کرستوف دی پونفیلی ” بود که برای اولین بارلقب “شیرپنجشیر” را برای “احمد شاه مسعود” قایل شد و با ساخت مستند درباره “احمد شاه مسعود” دردوران اشغال شوروی سابق او را درفرانسه وسایرکشورهای غربی مشهورساخت و ازسویی هم خود ازاین بابت شهرت نسبی و جوایزی چند ازجشنواره های فرانسوی، منحیث مستند سازخط مقدم جهاد افغانستان علیه شوروی سابق برای خویش کسب نمود.

دراین چند سطر، نه درمورد آثار و طرزکاروی بحث می شود بلکه درمورد انگیزه خودکشی وی و اینکه چرا این نویسنده و مستند ساز ۵۵ ساله فرانسوی بطورناگهانی دست به خود کشی زد، آنهم درحین مرحله پس از تولید بلند ترین فیلم زندگیش، خیلی ازدوستان نزدیک افغانستانی وی که ازاصل ماجرا نیز آگاه اند و به وضاحت دلیل آنرا میدانند، تا کنون کوشیده اند به این موضوع هیچگونه اشاره ای نکنند و آنرا سرپوشیده نگه دارند.

اما به گفته یکی ازهمکاران نزدیک افغانستانی وی درپروژه فیلم بلند “ستاره یک سرباز” درپنجشیرکه تا آخرین لحظه پروژه فیلم با آنها بوده است، “دوپونفیلی” درآخرین روزهای فیلمبرداری از بی حوصلی، خلق تنگی و عذاب وجدان رنج میبرده است. از یک سو بدرفتاری ها و سواستفاده های مسئولین امنیتی پنجشیرازپروژه فیلم و از سویی هم عدم صداقت و سوء استفاده های بیش از حد مالی همکاران افغان وی گرفته تا اختلاس و سرقت ازپروژه فیلم دردوران ساخت آن، بیش ازهرچیز، او را از درون میخورده و روز به روز حوصله اش را تنگ ترمی کرده است.

“کرستوف دوپونفیلی” که با عشق وعلاقه ی خاصی که به افغانستان و خصوصن مردم پنجشیرداشت، با تمام مشکلات اقتصادی اش، سالها روی داستان این فیلم کارنموده و سرآخر با فروش خانه اش درفرانسه توانست، هزینه های اولیه فیلم را ترتیب داده ریسک ساخت آن را برعهده بگیرد تا دینی را که بردوشش احساس می نمود و وعده ای را که روزی به “احمد شاه مسعود” درمورد یک فیلم بلند سینمایی سپرده بوده ادا نماید، بدون درنظرداشت چشم داشت مالی ازآن.

ولی با گذشت زمان و درحین تصویربرداری فیلم، به مسایلی چون خیانت، عدم صداقت، بی مسئولیتی، دزدی، بی حرمتی و منت گذاری همکاران افغانش درپنجشیرمواجه می شود که این وضعیت، تمامی آن تصاویری را که وی تا آن زمان از پنجشیر و مردمانش درذهن داشته است، درعمل همه اش خلاف آن ثابت میشود.

این فیلمساز و نویسنده که شخص ایدآلیستی بوده است، به سختی می توانسته با این موضوعات کناربیاید واحساس می کرده، ارزش ها و آرمان هایش همه فرو ریخته اند و دراین سرزمین “هیچگونه ارزشی” وجود ندارد که او به ناحق خود را وقف آن می نماید که این امرباعث پیدایش عذاب وجدان برایش گردیده و خود را دردوراهی ” احساس پشیمانی از کارهای گذشته اش برای این مردم” و عدم علاقه به ادامه کارروی پروژه فیلم یابیده است.

به گفته همین همکارافغانستانی وی در فیلم “ستاره یک سرباز” در یکی از روزها، پس از تصویربرداری زمانیکه عوامل فیلم با هم صحبت میکردند و برنامه ریزی برنامه های روزبعد، یکی از هنرپیشه های فرعی فیلم که اهل پنجشیراست، ویدیوهای مستندی را با افتخار به “دی پونفیلی” نشان میدهد که او را درجا شوکه میکند.

“دوپونفیلی” با دیدن این ویدیو حالش بهم می خورد و درهمان جا وضعیتش خراب می شود، برای دو روز پروژه فیلمش را رها میکند وازپنجشیرمی رود، اما مدیرتولید وی آقای “فلیپ”، به عوامل می گوید که “کرستوف” کمی مریض شده است.

پس از دو روزکه “کرستوف” دوباره به پنجشیرمی آید، با چشمان سرخ وضعیت نامناسب روحی سرصحنه حاضرمی شود و آن هنرپیشه افغان ازاو معذرت می خواهد که ازنشان دادن آن ویدیو ها، کدام هدفی نداشته فقط خواسته اورا ازنبرد و شهامت سربازان پنجشیر بیشترآگاه سازد. همکار افغان وی میگوید (دیدن تصاویر”عملیات افشار” و اجساد قربانیان در”جنگ افشار” بدترین ضربه روحی ای بود که فیلمساز آیدآلیست را از پای درآورد. اوچند روزآخر فیلمبرداری همیشه از “نیمه کاره” رها کردن فیلم صحبت میکرد).

این همکار افغان وی درپروژه “ستاره یک سرباز” به صراحت می گوید که همین دودلیل عمده بود که “کرستوف دی پونفیلی” را به آخر خط رساند وبالاخره به خود کشی وادار کرد؛ یکی اینکه بی باورشدن به ارزش ها و آرمان هایی که چندین سال با آنها زیسته بود و دوم دیدن ظلم سربازان پنجشیری درویدیوی اجساد قربانیان “قتل عام افشــــــــــار”، زندگی را برایش تلخ کرده بود و به دلیل عذاب وجدان دیگرنمیتوانست به زندگی اش ادامه دهد.

“دی پونفیلی” درآخرین روزهای پروژه فیلم، خود دردرد دل با همین همکارافغانش دراین باره مفصل سخن رانده است.

پس ازدیدن تصاویرکشته شدگان افشـــــــار”دی پونفیلی” با همین همکار افغان خود گفته است؛ “من برای چه کسانی زندگی ام را وقف نموده و فیلم میسازم؟!”

شاهد عینی این وضعیت که درضمن همکار بودن، از همرازان “آقای کریستوف دی پونفیلی” به شمارمی رفته، حتی قبل از خود کشی وی، ازعواقب ناگوارچنین وضعیت بد روحی و یاس وعذاب وجدان برای “کریستوف” نگران بوده است.

این همکار “کریستوف” که نخواست نامش فاش شود، درجریان پروژه فیلم، شاهد همه بدرفتاری های وطنداران اهل پنجشیر با “کریستوف دی پونفیلی” بوده است. وی سرآخر می افزاید، شاید “کرستوف”، با فروریختن باورها و آرمانهایش و پی بردن به پوچ بودن تصورات قبلی اش درمورد کسانی که زمانی او آنها را قهرمانان گمنام تاریخ میدانسته بود، دست به خود کشی زد نه به کدام دلیل دیگر.

قرارمعلومات ازاین فیلمساز و نویسنده، پنج عنوان کتاب و سی و پنج فیلم مستند و یک فیلم بلند داستانی “ستاره یک سرباز” که آخرین فیلم زندگیش بود به جا مانده است.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

In this article

Join the Conversation