تهیه و تدوین: جاوید یوسفی
جشن نوروز، پاسخ عاطفی انسان است برای تحولات وتغییراتی که درطبیعت رخ می دهد.
یعقوب یسنا کارشناس ارشد در رشته ی زبان و ادبیات پارسی دری است؛ از ایشان تا هنوز دو کتاب پژوهشی در باره شاهنامه و اوستا، و یک مجموعه شعر، منتشر شده است.
پژوهشی را که در باره ی اوستا و شاهنامه انجام داده؛ اشتراک های اساطیری این دو کتاب را به بررسی گرفته است؛ این بررسی به یعقوب یسنا امکان داده است تا به شناخت اساطیر، بیشتر دست یابد؛ از آنجایی که جشن نوروز، نیز بی ارتباط با اساطیر نیست؛ خواستیم تا مصاحبه ای داشته باشیم با ایشان در ارتباط به جشن نوروز.
پرسش: آقای یسنا برداشت شما در ارتباط به پیشینه ی نوروز از نظر فرهنگی با فرهنگ منطقه، منظورم افغانستان، ایران و تاجکستان است، از چه پیشینه ی برخوردار است؟
پاسخ: اسطوره شناسان، پیشینه ی نوروز را درافغانستان، ایران و تاجکستان، به ویژه خاورمیانه از سه تا چهارهزارسال شناسایی کرده که ازجمله میرچاالیاده ومهرداد بهار، دررابطه به پیشینه ی نوروز درفرهنگ بشری، معلومات ارایه کرده اند. ازاین رو، نوروز ارتباط می گیرد با کل فرهنگ بشری که اقوام زیادی به گونه ای درفرهنگ، برداشت وباورهای خود نوروز را می شناخته اند. چون نوروز مرتبط است با تغییر سال؛ بدین معنی که سال تغییر می خورد ومردم، جشن می گیرد، و این تغییر یک پیامد طبیعی را در پی دارد.
نوروز با آغاز کشاورزی ارتباط دارد؛ اززمانی که انسان ها کشاورزی را درک کردند به گونه ای با جشن تغییر سال یا نوروز، رو برو شده اند. مهرداد بهار به این نظر است که جشن نوروز بیشترمتعلق به مردمان بومی ایران وافغانستان می باشد؛ به این معنی که پیش ازاقوام ایرانی، مردمان بومی در منطقه، زندگی می کردند؛ که نوروز را جشن می گرفته اند.
وقتی که ایرانی ها (قوم آریایی) این اقوام (اقوام بومی) را مغلوب کردند، از رسم های آنها تا ثیر پذیرفتند. پیش از هخامنشیان، درسومر وبابل جشن نوروز دوهزارسال پیش ازمیلاد برگزار می شد که ایرانیان دوره هخامنشی جشن نوروز را از بابلیان گرفته است. قبل ازایرانیان درافغانستان و ایران اقوامی زندگی می کردند که اقوام بومی منطقه، بودند؛ احتمالا هزاره های افغانستان نیز از همان اقوام بومی است که دراین منطقه زندگی می کرده اند و جشن نوروز بی ارتباط به فرهنگ این مردم بومی، نیست.
پرسش: برخ ها نوروز را به مذهب و قوم خاص ارتباط می دهند، دریافت شما از این ارتباط دهی چیست؟
پاسخ: برخ ها رابطه نوروز را با آیین زردشتی نسبت می دهند؛ این ارتباط دهی نمی تواند یک ارتباط دهی واقعی باشد، بلکه یک ارتباط دهی ایدیولوژیک، مذهبی وسیاسی است. ایران امروزه، فقط برای خود شان، نوروز را برچسب قومی می¬زنند وجشن نوروز را ارتباط می دهند با دین زردشتی ودین زردشتی در دوره ساسانیان، دین رسمی ایرانیان بوده؛ از این رو می خواهد، مشخص کند که این جشن مربوط ایرانیان است و ساخته وپرداخته ی ایرانیان است. درحالی که چنین نیست من کتابی را به نام “اهریمن” درارتباط اوستا وشاهنامه نوشته ام که درآن هیچ ازنوروز دراوستا سخن نرفته است.
مهرداد بهارنیز به این برداشت است که، نوروز یک رسم کاملا زردشتی نیست؛ بلکه از مردم غیرایرانی بوده که بین ایرانیان رواج پیدا کرده ودین زردشتی نیز به نوعی آن را پذیرفته است؛ به خاطری که دردین زردشتی شش گاهنبار وجود دارد که در این شش گاهنبار، شش جشن است که یکی ازآنها، جشن فروردین است که در۲۵حوت اتفاق می افتد. و این جشن با نوروزمرتبط شده است؛ درحالی که جشن نوروز متعلق به زردشتیان نیست واین دو جشن از روی اتفاق، مصادف شده و در دوره زردشتیان وحدت یافته است. بنا براین، تصور برخی از ایرانیان، براین است که گویا جشن نوروز، زردشتی است؛ درحالی که جشن نوروز با مذهب ودین خاصی تعلق ندارد ویک رویداد طبیعی می باشد.
پرسش: شما نوروز را یک رویداد طبیعی می دانید؛ توضیح شما در این باره چیست؟
پاسخ: تغییرسال یک رویداد طبیعی است. این که برخ ها جشن نوروز را برچسپ قومی و مذهبی می زنند؛ باید برجسته بسازیم که نوروز با طبیعت ارتباط دارد. درواقع با تغییرسال، بهار می شود، سبزه ها می روید وزمان کشت وکار فرامی رسد و این تغییرات که در طبیعت رخ می دهد بر انسان هم اثر می گذارد و با این تغییرات، انسان واکنش نشان می دهد که این واکنش به جشن نوروز می¬انجامد. در واقع جشن نوروز، پاسخ عاطفی انسان است برای تحولات وتغییراتی که درطبیعت رخ می دهد.
پرسش: اگر نگاه مان را خاص تر کنیم؛ این که نوروز با افغانستان از چه پیشینه و رونقی برخوردار است؟
پاسخ: نوروز درافغانستان بسیار پررونق است؛ هم درناخودآگاه مردم جایگاه اساطیری دارد وهم درخودآگاه ومعرفت مردم جایگاه خاص فرهنگی و اجتماعی دارد. افغانستان کشوری است که بیشتر، مردم از طریق کشت وزرع امرار معیشت می کند و از این خاطر، زندگی شان با بهار وفصل های سال یک پیوند بسیار ژرف وعمیق دارد. ما درافغانستان دریک وضعیت کشاورزی به سرمی بریم به همین سبب برای انسان افغانستانی تغییرسال بسیار قابل احساس وملموس بوده و از طرف دیگر افغانستان ازجمله کشورهایی است که نوروز در این جا قدمت سه هزار ساله دارد. یک قصه اساطیری هم هست که می گوید: وقتی جمشید پادشاه بلخ به پادشاهی رسید، مراسم تاج گذاری او برابر بوده با روز نوروز که این اتفاق، به اهمیت اجتماعی و فرهنگی نوروز، اهمیت بیشتر بخشیده است.
در افغانستان قبل ازاینکه اقوام آریایی بیایند اینجا مردم بومی¬ای زندگی می کرده است. نظر پژوهشگران این است که این بومی ها ازنژاد زرد بوده و احتمالا هزاره ها از مردم بومی قبل از اقوام ایرانی در افغانستان استند.
جشن نوروز یک رویداد فرهنگی بسیار مهم است ومردم، بسیار خودجوش این جشن ها را برگزار می کنند ودر این ارتباط سعد ونحسی دارند که اگر یک فرد دراین روز کار نیک انجام دهد درتمام سال برایش خیر پیش می آید. بنا براین، نوروز در افغانستان نه تنها اهمیت فرهنگی دارد بلکه اهمیت اقتصادی واجتماعی نیز دارد که مردم زندگی اجتماعی وفرهنگی خود را با تغییر سال هماهنگ می کند.
پرسش: پیامد فرهنگی و اجتماعی نوروز در روزگار ما چی می-تواند باشد؟
پاسخ: ما هرچه که وارد تاریخ معاصر می شویم ازطبیعت دور می شویم ولی انسان های گذشته همیشه درکنارطبیعت بودند. بنا براین نوروز اهمیت اجتماعی ای که دارد این است که طبیعت را به یاد می¬آوریم و ازسوی دیگر زندگی انسان معاصر، ماشینی وصنعتی شده؛ این ماشینی شدن سبب تخریب بیشتر طبیعت شده است؛ بنابر این، پرداختن به نوروز یک پیامد فرهنگی، اجتماعی وسیاسی نه تنها برای افغانستان بلکه برای تمام جهان دارد که انسان را متوجه محیط زیست همه موجودات، می سازد.