جنگ سرد جدید، پس از جنگ سرد

عباس دلجو

بخش اول

وضعیت بحران زده جهان تک قطبی ترسیم شده توسط امریکا بر مبنای «استراتژی محوری سیاست خارجی آمریکا در عصر پسا جنگ سرد» از یک طرف به ظهور قطب های جدید قدرت در جهان انجامید، از طرف دیگر باعث تشدید «برخورد تمدنها»، آتش جنگ و نا امنی در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان، رشد تروریزم بین المللی، ترافیک مواد مخدر، گرم شدن زمین، بحران اقتصادی، دوبرابر شدن قیمت مواد خوراکی، افزایش روز افزون قیمت نفت و …نیز گردید. که این نابسامانی ها، هر کدام به نوبه خود پارادایم های خطرساز برای امنیت و صلح جهانی پس از جنگ سرد به حساب میایند . به همین لحاظ “زبردست ‌ترین استادان روابط بین‌الملل و تحلیل‌گران امنیت ملی و جهانی همچنان حیرت‌زده‌ی جهان پس از جنگ سرد هستند. اما براستی جهان آینده چگونه جهانی‌ست؟ یک جهان تک‌قطبی؟ یک جهان چندقطبی؟ جایگاه آمریکا و اروپا و چین و روسیه در این جهان کجاست؟. نسبت آنها با یکدیگر چگونه برقرار می‌شود؟ .”{۱}

جنگ سرد در گذشته( ۱۹۴۷-۱۹۹۱) تنها بین دو ابرقدرت جهان جریان داشت و بقیه کشور ها به نحوی از انحا جزء اقمار این دو قطب قدرت (امریکا و شوروی) بودند . با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب، امریکا به عنوان تنها ابرقدرت بلامنازع جهان، از موضع یگانه هژمون برتر، نظم نوین جهانی را خارج از قوانین پذیرفته شده نهاد های بین المللی، طراحی کرد که بقول نوام چامسکی ” امریکا پیشبرد طرح نظم نوین جهانی را با توسل به زور و دکترین جنگ پیشدستانه بنیان گذاشت.”

درین راستا جرج بوش پدر، رئیس‌ جمهوری وقت امریکا در ماه اپریل ۱۹۹۱، استراتژی ملی کشورش، پس از جنگ سرد را در یک پیام رادیویی خطاب به جهانیان، چنین اعلام کرد:“جهان به این نتیجه رسیده است که نه نظام چندقطبی و نه نظام دوقطبی، بلکه تنها نظام تک‌قطبی است که می‌تواند صلح و امنیت جهان را تضمین کند و اینک ایالات‌متحده امریکا به دلیل قدرت اقتصادی و نظامی بی‌رقیب بیش از هر کشور دیگری استحقاق رهبری نظام تک ‌قطبی را دارد.”

در راهنمای سیاست دفاعی که از سوی پنتاگون ۱۹۹۴ – ۱۹۹۲ انتشار یافت، بی هیچ ملاحظه ای گفته شده است که: ” ایالات متحده، کشورهای صنعتی پیشرفته را از دست زدن به هر گونه تلاش برای به چالش خواندن رهبری ما باز خواهد داشت و « ظهور هر گونه رقیب جهانی را در آینده » تحمل نخواهد کرد.”{۲} در انتخابات سال ۲۰۰۰ جرج بوش پسر اعلام کرد:” کشور مقتدری مثل امریکا نمی‌تواند در نظام آنارشیک بین‌المللی، همچون دیگر کشورها فقط یک بازیگر باشد بلکه امریکا به‌ خاطر برخورداری از تسلط نظامی بر جهان، باید رهبری نظام بین‌الملل را برعهده گیرد.” با این رویکرد ایده‌آلیستی، ” امریکا به جای تنظیم واقعیت های جهان و در ‌پیش‌گرفتن یک رفتارِ مبتنی بر این واقعیت ها، قصد داشت به واقعیت های جهانی و تنظیم رفتار دیگران با رویکرد خود بپردازد . در این نگرش، امریکا خود را حق مطلق می‌دانست و مدعی بود هرکه با ما نیست، علیه ما است .” {۳}

امریکا با این رویکرد یکجانبه، در نظر داشت تا با حضور قوی در خاورمیانه و جنوب شرق آسیا و آسیای مرکزی، قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای شامل اروپا، چین، روسیه، هند، پاکستان و ایران را مهار کرده و با تسلط بر منابع انرژی و معدنی حوزه خلیج فارس و اور آسیا، به نفع هژمونی امریکا نظام تک قطبی تحت سیطره خویش را تحکیم بخشد .

“منطقه خلیج فارس نه تنها به دلیل سهم خود در تامین نفت امریکا (دیگر منابع در طول سالهای گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار شده اند) بلکه به این دلیل که به ایالات متحده این امکان را می دهد که بر شریان های انرژی جهان قفل زده و در صورت لزوم رقیبان جهانی خود را از دسترسی به آن محروم کند، حیاتی جلوه می نماید، چاس فریمن که در دوران بوش اول به عنوان سفیر امریکا در عربستان سعودی خدمت کرد، می گوید حکومت جورج بوش بر این عقیده است که برای دسترسی داشتن به این منابع عظیم ، شما باید آنها را تحت کنتنرل خود داشته باشید . مایکل کلیر، استاد مطالعات صلح و امنیت جهانی در دانشکده همپشایر و نویسنده کتاب «جنگ برای منابع» می گوید: کنترل عراق یعنی کنترل نفت به عنوان اهرم قدرت نه به عنوان سوخت ، کنترل منطقه خلیج فارس به معنی کنترل اروپا، ژاپن و چین خواهد بود. در نهایت یعنی به دست گرفتن شریان اصلی قدرت.”{۴}

به همین منظور امریکائی ها تلاش دارند تا بر علاوه شرق میانه، تسلط نفوذ سیاسی، نظامی و اقتصادی شان را بر کشورهای تازه استقلال یافته آسیانه مرکزی، نیز استحکام بخشیده و ازینطریق حاکمیت مطلق خویش را بر دومین شریان منبع انرژی جهان مستحکم سازد.” آمریکایی ها در حال حاضر موقعیت خود را در منطقه ی قفقاز عملاً تقویت کرده اند و نمایندگان ساختار های نظامی و سیاسی آن ها در دو جمهوری گرجستان و آذربایجان به طور مداوم حضور دارند و مسأله پیوستن این دو جمهوری به سازمان ناتو نیز به طور فعال در حال بررسی است. منطقه بعدی برای تقویت نفوذ توسعه طلبانه آمریکا آسیای مرکزی می باشد که آن ها به دنبال پایگاه های جدید در این منطقه هستند . پایگاه های نظامی در آسیای مرکزی این امکان را برای آمریکایی ها فراهم خواهدکرد، تا به طور گسترده برای توسعه نفوذ ژئوپلتیک خود با چین به رقابت بپردازد و به حضور نظامی روسیه در این منطقه پایان دهد.”{۵}

اما ظهور قدرت ها و قطب های جدید قدرت در جهان (روسیه، چین، اتحادیه اروپا، هند و …) برخلاف خواست و نظر امریکا، تئوری جهان تک قطبی را به چالش کشیده و موجودیت جهان چند قطبی را در ساختار نظام بین الملل به بحث گرفته اند که این خود مقدمه جنگ سرد جدیدی در دنیای پس از جنگ سرد به شمار میرود .


روسیه اما! اگرچه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری، روسیه از سکوی ابر قدرتی جهان سقوط کرد . اما با آنهم پتانسیل، ظرفیت و مؤلفه های ابرقدرتی را که شامل سلاح و دانش اتمی، تسلیحات پیشرفته نظامی، تسلط بر فضا و ماهواره و سرزمین گسترده و پهناور بود، با خود داشت فقط از نگاه اقتصادی، سیاسی از شأن و منزلت ابرقدرتی اش کاسته شده بود . اما ولادیمیر پوتین توانست با مدیریت هوشمندانه قبل از پایان دور دوم ریاست جمهوری اش، گراف اقتصادی روسیه را بالا برده و موفق به رشد تولید ناخالص داخلی و رشد نرخ سالانه %۷ گردیده و حتی در شرایط فعلی روسیه را از نگاه اقتصادی در موقعیت بهتر از زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داده است .

ولادیمیر پوتین، با ائتلاف ها و چانه زنی های سیاسی و بازی های اصولی و حساب شده و به موقع و استفاده حداکثری از موقعیت ژئوپولیتیکی کشورش، توانست در حوزه های آسیا و اروپای شرقی و مخصوصا در کشورهای مشترک المنافع آسیای مرکزی که زمانی در جغرافیای حاکمیت شوروی سابق قرار داشتند، روس را بعنوان یک بازیگر مؤثربین المللی، باردگر مطرح سازد . تا جائیکه هفته نامه آمریکایی نیوزویک نوشت: ” روسیه در حال تبدیل شدن به رقیبی برای آمریکا است”. در سال ۲۰۰۵ روسیه توانست تسلط چندین ساله آمریکا بر بازار تسلیحات را از بین ببرد.

بنابر گزارش کنگره آمریکا، توافقات تسلیحاتی روسیه با کشورهای در حال توسعه به هفت میلیارد دلار رسیده است. فرانسه با توافقاتی به ارزش ۳/۶ میلیارد دلار در مقام دوم و آمریکا با۲/۶ میلیاردلار در جایگاه سوم قراردارند. روسیه تلاش نمود تا با استفاده از پوتانسیل ها، ظرفیت ها و امکانات بالفعل و بالقوه اش نقش و جایگاه موثر خود را بعنوان یک قدرت جهانی در نظام بین الملل، ارتقا دهد . مسلما که برای نیل به این هدف نه تنها نیاز به بازسازی اقتصادی و تسلیحاتی که نیاز مبرم به گسترش حوزه نفوذ یا به اصطلاح « کریدور امنیتی» یا « حیاط خلوت» در اروپای شرقی، آسیای میانه و خاورمیانه نیز داشت .

تا با ایجاد پیمان های نظامی، اقتصادی و سیاسی با سایر قطب های قدرت و کشور های منطقه، جلو تثبیت هژمونی و سیاست یکجانبه گرائی امریکا را بگیرند. به همین منظور پوتین بدنبال استراتیژی «نگاه به شرق» دامنه ارتباط و همکاری های سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی با چین و هند را گسترش داده و در پوشش «سازمان همکاری شانگهای» نقش روسیه را در تعاملات منطقوی و فرامنطقوی پر رنگتر ساخته است.

روسیه با تولید روزانه ۸۴/۹ میلیون بشکه نفت با پیشی گرفتن بر عربستان سعودی به بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان تبدیل شده است . به گزارش روسیران به نقل از منابع خبری در این کشور،” روسیه بیش از ۲۵ درصد تولید نفت کشورهای غیر اوپک را طی سال ۲۰۰۷ در اختیار داشته است.”{۶} در حال حاضر کشورهای اتحادیه اروپا ۲۵% از منابع سوختی را از روسیه (تا سال ۲۰۳۰ این رقم می تواند به ۴۰% برسد) وارد می کنند .

ولادیمیر پوتین از سلاح برنده انرژی گاز که در اختیار داشت، به پیروی از راهبرد انرژی فدراسیون روسیه مورخ ۲۸ اگوست ۲۰۰۳ که “منابع انرژی را عنصر بنیادین در تعاملات سیاسی مسکو” ذکر نموده است، حد اکثر استفاده را در راستای تقویت اقتصاد و سیاست خارجی روسیه کرد و با علم به این واقعیت، با قطع گاز به اوکراین در شروع سال ۲۰۰۶ میلادی و بلاروس در جنوری ۲۰۰۷ و تهدید مجدد گاز پروم به قطع صادرات انرژى به اوکراین عملا “در بازی بزرگ” شامل گردید .

به همین خاطر سارکوزی رئیس جمهور فراسه از روسیه صریحا انتقاد نمود: “روسیه برای بازگشت به صحنه جهانی،{دست} به بازی نسبتاً خشنی با برگ های برنده خود، به ویژه برگ های نفت و گاز زده است . حال آنکه جهان و خصوصاً اروپا انتظار دارند با یافتن دوباره و موجه وضع خود، به حل مسائل این روزگار کمکی مثبت و اساسی کند.”{۷} اما از آنجائیکه ” فدراسیون روسیه در حال حاضر بزرگترین ذخایر گاز جهان را کنترل می‌کند . به نظر کارشناسان، در صورت برخورد معقول و سرمایه گذاری کافی، گاز روسیه برای تأمین نیازهای اروپا و شوروی سابق حداقل تا سال ۲۱۰۰ کفایت می‌کند .

طبق ارزیابی‌های مقدماتی، ذخایر گاز طبیعی روسیه در حال حاضر ۵۰ تریلیون متر مکعب می‌باشد و کارشناسان خاطر نشان می‌کنند که فعلاٌ تمام مساعی مقامات اروپایی برای کاهش وابستگی به گاز روسیه شکست خورده است.”{۸} به همین منظور ولادیمیر پوتین در مقاله ای که در« بنیاد مینینگ» به نشر رسید صریحا این استراتیژی را بیان داشته : “دنیاى امروز خود را در شرایط ویژه اى یافته و دریافته که مهم ترین منابع، منابع هیدروکربن است . این ها مهم ترین ابزارها در دست ما و قویترین اهرم ژئوپولیتیک ماست.”

پوتین با این هشدار، صریحا به امریکا مخصوصا به اروپائیان خاطر نشان ساخت که مسکو برگ برنده ی در بازی جدید بدست دارد و به عنوان یک قطب قدرت در نظام بین المللی ایفای نقش مینماید و خواهان جهان چند قطبی است .” ما طرفدار جهان چند قطبی هستیم و خود من طرفدار این ایده هستم و با یک جانبه‌گرایی مخالفم. آمریکا نمی تواند جهان را تک قطبی اداره کند اگر آمریکا بخواهد جهان تک قطبی را عملی کند، موفق نخواهدشد زیرا هیچ قدرتی در دنیا نمی‌تواند به تنهایی مشکلات جهان امروز را حل کند . چرا که، نه از نظر سیاسی و نه از نظر توانایی‌های مادی، قدرت این کار را نخواهد داشت.

رئیس جمهور روسیه تاکید کرد: وضعیت امروز افغانستان و عراق نتیجه همین تفکر یک جانبه گرایی است و ما باید تلاش کنیم که با پیشرفت همکاریها و هماهنگی با سازمان‌های بین‌المللی بویژه سازمان ملل و احترام به قوانین بین‌المللی در مورد حل مشکلات جهان تصمیمات جمعی بگیریم.”{۹ }

در واقع مشکل اصلی در روابط آمریکا و روسیه، اقتدارگرایی پوتین در مقابل یکجانبه گرایی کاخ سفید در عرصه بین المللی است که این خود مقدمه جنگ سرد جدیدی در جهان کنونی گردیده است. “روابط آمریکا با روسیه یک شیب منفى را طى مى‌کند. تهدید اخیر ولادیمیر پوتین براى هدف‌گیرى مجدد موشک‌هاى روسى به سمت شمارى از کشورهاى متحد آمریکا در اروپا، تازه‌ترین تجلى این سردى روابط است.”{۱۰} وزارت خارجه روسیه در بیانیه ای شدیدالحنی در ارتباط نصب سپر دفاعی آمریکا در کشور های لهستان و چک اعلامیه ای صادر نمود و در آن امریکا را صریحا اخطار داد: “اگر سپر استراتژیک ضدموشکی آمریکا در نزدیکی مرزهای ما مستقر شود، مجبور خواهیم شد که نه بطور دیپلماتیک بلکه با ابزار نظامی و تکنیکی واکنش نشان دهیم.”{۱۱}

رسانه های گروهی روسی به نقل از یک مقام ارشد نظامی خبر دادند که درست در زمانی که آمریکایی‌ها مشغول استقرار سپرموشکی خود در خاک لهستان و چک هستند، “هواپیماهای استراتژیک دوربرد روسی در کوبا به زمین خواهند نشست. بر اساس این اطلاعات، هم هواپیماهای حامل موشک «توپولف-۱۶۰» و هم بمب افکن‌های استراتژیک «توپولف-۹۵» از لحاظ فنی قادرهستند تا کوبا پرواز کنند. این مسئله تنها به تصمیمات سیاسی در خصوص ضرورت این اقدام بستگی خواهد داشت. به گفته این مقام نظامی، این احتمال فعلا در حد رایزنی مورد مذاکره قرار گرفته است. کارشناسان معتقدند که اگر هواپیماهای استراتژیکی روسیه در کوبا فرود آیند، آمریکایی ها بلافاصله توجه خود را روی آن متمرکز کرده و جار و جنجال زیادی پیرامون آن بوجود خواهند آورد”{۱۲}.

از جانب دیگر تمایل اوکراین و گرجستان به عضویت ناتو، روسیه را در وضعیت دشوار قرار داده است زیرا گسترش ناتو در اروپای شرقی و قفقاز، از نظر نظامی و راهبردی، به منزله قطع شاهرگ امنیتی روسیه به حساب میاید . به همین لحاظ ولادیمیر پوتین در آخرین خطابه تلویزیونی اش در مقام ریاست جمهوری آن کشور گفته بود :” روسیه نباید خجالت بکشد که راه هایی را برای نفوذ خود برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو بکار بسته است و این در واقع محافظت از کریمه و سواستوپل و پشتیبانی از مردم شرقی اوکراین است”{۱۳}.

روسیه برای نیل به این اهداف، بیکار ننشسته و برای جلوگیری از پیشرفت ناتو درین مناطق، طرح هائی را به منصه اجرا گذاشته است از آنجمله ” استقلا‌ل اوستیای جنوبی را در مقابل استقلا‌ل کوزوو طرح می‌کند و فشار بر گرجستان را در پاسخ به ایجاد سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی و اصرار ناتو برای گسترش رو به شرق افزایش می‌دهد. گویی قدرت‌های بزرگ برای تهدید و تضعیف رقیب همیشه به یک عامل واگرا پیرامون آن نیاز دارند. در روند تلا‌ش روسیه برای مقابله با سیاست‌های یکجانبه آمریکا و افزایش جایگاه خود در نظام بین‌الملل بی‌تردید نحوه تنظیم روابط این کشور با اوکراین و گرجستان تعیین‌کننده است”{۱۴}.

به همین لحاظ “دیمیتری مدودف” رئیس جمهوری روسیه قبل از نشست فوق العاده اتحادیه اروپا درباره بحران گرجستان گفت: “روسیه نمی تواند دنیایی را بپذیرد که در آن آمریکا تنها تصمیم گیرنده باشد. چنین دنیایی بی ثبات است و هر لحظه امکان تهدید آن وجود دارد. دنیای چند قطبی باید مد نظر قرار گیرد.”

پی نوشت ها :
۱- عزتی، عزت‌ا…، ”تحلیل ژئوپولیتیکی روابط ایران و عراق“، ماهنامه دیدگاه‌ها و تحلیل‌ها، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، سال چهاردهم، مرداد و شهریورماه، ۱۳۷۹، تهران،ص ۵
۲-. Defense Policy Guidance ۱۹۹۲ – ۱۹۹۴، مندرج در مقاله “Metamorphoses d’une politique imperiale، Philip Golub لوموند دیپلماتیک، مارس ۲۰۰۳
۳-. روژه گارودی، امریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه: قاسم صنعوی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ص۷۰
۴- نویسنده: رابرت – درفیوس ● منبع: سایت های خبری – جام جم آن لاین
۵- نویسنده: پاول زخاراف منبع http://www.iras.ir/default.asp
۶– منبع : روسیران April 27 2008
۷- . منبع: http://www.ambafrance-ir.org/article.php3?id_article=511، بخشی از سخنرانی نیکولای سارکوزی
۸- خبر گذاری نووستی روسیه ۳/۳/ ۲۰۰۸
۹-. بر گرفته از سایت عصر ایران تاریخ: – ۱۳۸۶/۰۷/۲۴
۱۰– مقاله‌اى از زیبیگنیو برژینسکى،منبع:سایت www.irdplomacy.ir.
۱۱- منبع بی بی سی سه شنبه ۰۸ ژوئیه ۲۰۰۸ – ۱۸ تیر ۱۳۸۷
۱۲-منبع:خبرگذارینووستی http://pe.rian.ru/defense_safety/politika/20080722/114645013.html
۱۳- ۷http://www.iras.ir/Default_view.asp?@=11894&T=%20
۱۴- منبع ایراس کد خبر : IRN- 11999 دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷http://www.iras.ir/default.asp

شبکه ی سرتاسری مردم هزاره

In this article

Join the Conversation