نگاهی به نوادگان عبدالرحمن خونخوار!

نویسنده: احمد یوسفی 

Yousufi

در این روز ها نواده ی عبدالرحمن خونخوار (اشرف غنی احمد زی غدار) چهره اصلی خود را نمایان کرده و عملا در مقابل منافع مردم هزاره قرار گرفته است، البته نوادگان عبدالرحمن خونخوارهمیشه در مقابل منافع هزاره ها بوده، هست و خواهد بود. ولی خوش باوران هزاره هر ازگاهی سنگ وحدت ملی را به سینه زده و خود را کاسه داغ تر از آش کرده و پیش گامان وحدت ملّی که وجود نداشته و ندارد شدند، که البته اشخاص فوق الذکر که چنین پیشخدمتی ها را انجام میدهند بیشتر موجب تمسخر نوادگان عبدالرحمن خونخوار واقع می گردد.
البته من نمیدانم که چرا مردم هزاره نمیخواهند درک کنند و بفهمند که در سرزمین بنام افغانستان کسی دوست و برادر مردم هزاره نبوده و نیست. تاریخ این مسئله را چندین بار به شکل کاملا واضح بیان کرده است، ولی درک این موضوع برای مردم هزاره متاسفانه دشوار است، همینکه چند صبای کسی مردم هزاره را قتل عام نکرد و یا فرصت قتل عام کردن را به دلایل مختلف نداشتند، سپس مردم هزاره فکر میکنند که همه برادر ما شدند، ولی غافل از اینکه دشمنان بنابر هر دلایل فرصت قتل عام هزاره ها و غارت سرزمین های شان را نداشتند، ولی در اصل همان برنامه ها را در ذهن شان دارند که اجداد جلاد شان یعنی عبدالرحمن و همقطاران شان داشتند.
چندی قبل همه ی دنیا از زبان نواده ی قندهاری عبدالرحمن خونخوار شنید که پیشرفت علمی هزاره ها قابل تحمل نیست، اینک برق داشتن سرزمین هزاره ها برای نواده ی غدار تاریخ و برادر تروریست های طالب و همقطاران شان در حکومت قبیلوی قابل تحمل نیست.
ولی سوال اینجاست که چرا ما مردم هزاره گذشته ی تاریخی خود را فراموش میکنیم و همیشه کاسه ی داغ تر از آش هستیم، مثلا هزاره ها اولین کسانی بودند که خود را بدست خود خلع سلاح کردند، هزاره ها اولین کسانی بودند که در انتخابات ریاست جمهوری از نوادگان غدار تاریخ حمایت کردند ولی جواب این همه جانفشانی برای مردم هزار چه بود و چه است؟
در هر انتخابات روشنفکران هزاره منحیث نوکران دست به سینه برای نوادگان خونخوار تاریخ خدمت و جانفشانی کردند و بعد از به پیروزی رسیدن نوادگان عبدالرحمن، روشنفکر کهنه فکر هزاره همانند دستمال کاغذی به سطل آشغال انداخته شدند، بطور مثال به جناب عبدالعلی محمدی میتوان اشاره کرد.
ما هزاره ها باید دنبال راه حل اساسی به شیوه ی افغانستانی آن باشیم، در سرزمین بنام افغانستان صلح جو بودن و شعار دادن وحدت ملّی به قول عوام ریشخندی به ریش بابه است.
ما مردم باید از هر طریق ممکن دوباره تا دندان مسلح شویم و از حالت دفاعی خارج شده و به حالت تهاجمی درآیم و لقب نامیمون امن ترین جای افغانستان که همانا هزارستان است را برداشته و سرزمین هزارستان را به گورستان نوادگان خونخوار تاریخ تبدیل کرده و در صورت لزوم کشور مستقل هزارستان را اعلان کنیم، چون از بودن با افغانستان برای مردم هزاره فقط تحقیر، توهین، قتل عام شدن، بی نصیب ماندن از امکانات دولتی … چیزی دیگیری نصیب مردم هزاره در طول تاریخ نشده است، با واقعیت فوق الذکر آیا بازهم دلیلی برای ماندن در چوکات کشور افغانستان وجود دارد؟ ملت ما باید همانند کشور پادشاهی لسوتو که در قلب کشور افریقای جنوبی موقعیت دارد، کشور مستقل هزارستان را اعلان نماید تا از شّری تحقیر، توهین و تعصبات نوادگان عبدالرحمن خونخوار رهایی یابیم.

و سخن آخر اینکه: زنده باد کشور مستقل هزارستان!

In this article

Join the Conversation